متكلّم-
سزاوار است كه در ذهن قرائت كننده قرآن عظمت متكلّم حاضر باشد و بداند آنچه كه
تلاوت مىكند كلام بشر نيست و اين كه در تلاوت كلام خدا نهايت ممنوعيّت وجود دارد.
زيرا خداوند فرموده است:
«لا
يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، «جز پاكان به آن دست نمىزنند.» چنان كه
ظاهر جلد قرآن و اوراق آن از تماس با ظاهر بدن ناپاك بايد محفوظ باشد همچنين باطن
معناى كلمات عزّت و جلال از باطن قلب انسان به دور است زيرا به نور قرآن دل روشن
نمىشود، مگر از هر پليدى پاك باشد و به نور عظمت خدا منوّر نمىشود مگر از تاريكى
شرك به دور باشد. چنان كه هر دستى صلاحيّت مسّ جلد قرآن را ندارد، هر انسانى نيز
صلاحيّت تلاوت قرآن را ندارد و هر قلبى شايسته حمل انوار قرآن نمىباشد و به همين
دليل بود كه عكرمة بن ابى جهل هر گاه قرآن را مىگشود غشّ مىكرد و مىگفت اين
كلام پروردگار من است و به سبب بزرگى گوينده، گفتار و سخن را تعظيم مىكرد.
مىدانى كه
عظمت متكلّم بدون انديشه در صفات جلال و كمال و افعال او به قلب خطور نمىكند. هر
گاه بينديشى كه كرسى، عرش، آسمانها، زمين و آنچه ميان آنهاست مخلوق خدا هستند و
خدا اداره آنها را به عهده دارد و روزى مىدهد و يگانه و قهّار است و همگان در
قبضه قدرت او هستند آسمانها به اراده او برپا مىباشند و همگان به سوى او باز
مىگردند و اوست كسى كه مىگويد اين گروه بهشتىاند عظمت متكلّم در ذهنت جا مىگيرد
و آن گاه عظمت كلام مشخص مىشود.
3- حضور
قلب و عدم توجّه به امور دنيوى در وقت تلاوت.
در تفسير
كلام خدا كه فرموده است: يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ، گفتهاند
با جديّت و كوشش كتاب را دريافت كن. جديّت و كوشش اين است كه به هنگام قرائت كتاب
همه سرگرميها و توجّه به غير كتاب را ترك كنى.