responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 121

در اين مثال تشبيه ناديده گرفته شده و بلندى مقام ممدوح به صورت صعود مكانى آسمان بيان شده است. براى همين منظور گاهى اسم چيزى را براى غير آن استعاره مى‌آورند مانند بدر و شير براى اشخاص و در اين باره چنان مبالغه مى‌كنند كه گويا استعاره‌اى است در كار نيست و شخص خود بدر يا شير است اين معنى در بيت زير بخوبى آشكار مى‌شود:

قامت تظللّنى و من عجب‌

شمس تظللّنى من الشمس‌ [1]

اگر شاعر استعاره بودن كلام خود را به ياد مى‌داشت تعجب نمى‌كرد ولى چون مستعار را به منزله مستعار له (محبوب را عين خورشيد پنداشته) از اين كه خورشيدى از خورشيدى سايه نموده تعجب كرده است. استعاره به شكل مبالغه در بيشتر موارد تعجّب زاست. گاهى استعاره مبالغه آميز زمينه تعجب نيست مانند شعر زير:

لا تعجبوا من بلى غلالته‌

قد زرّ ازراره على القمر [2]

شاعر در اين بيت چنان كه ملاحظه مى‌شود از خصوصيّات ماه چيزى را بيان كرده است (تغيير يافتن، كهنه شدن) و سپس شنوندگان را از شگفتى كهنگى سريع لباس بر حذر مى‌دارد و دليل عدم شگفت‌زدگى را بستن دگمه‌ها بر ماه مى‌داند.

درستى كلام شاعر در زمينه استعاره مبالغه‌آميز وقتى صحيح است كه به حقيقت، محبوب خود را ماه تصور كند زيرا اگر معترف به ماه بودن محبوب نباشد و فقط او را به ماه تشبيه كند كلام باطلى را ادا كرده است.

بحث پنجم- شرط زيبايى استعاره،

استعاره وقتى زيباست كه هم مبالغه‌اى‌


[1] محبوب من به پا خاست و بر من سايه انداخت شگفت اين است كه خورشيدى در مقابل خورشيدى بر من سايه افكند.

[2] از كهنگى جامه او شگفت نكنيد زيرا دكمه‌هاى آن جامه را بر ماه بسته است.

نام کتاب : ترجمه شرح نهج البلاغه نویسنده : ابن ميثم بحرانى ت محمدى مقدم و نوايى    جلد : 1  صفحه : 121
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست