در تشبيه باشد و هم
سخن كوتاه ادا شود مانند سروده شاعر:
ايا من رمى
قلبى بسهم فانفذ، «اى كسى كه قلب مرا هدف تير قرار دادهاى پس رها كن». در اين
مثال تير را استعاره از عشق آورده است و زيباست، نه مانند گفته ابى تمام:
در اين
گفتار، زيبايى و لذّتى نيست و اگر سخن را بر وجه حقيقت مىآورد و به جاى آب ملامت،
ملامتم مكن مىآورد كوتاهتر بود. زيرا ملامتم مكن از «آب ملامت به من مياشام»
مختصرتر است.
استعاره گاهى
چنان است كه عرف مردم استعاره بودن آن را تشخيص مىدهند مانند «شير را ديدم» كه
منظور ديدن مرد شجاع است. يا وارد دريا شدم كه منظور حضور نزد مرد دانشمند است و
گاهى تشبيه پيچيده است و خواص از مردم آن را مىفهمند مانند «گردن چهار پايان در
بستر بيابان مانند سيل به جريان افتاد». شاعر حركت سريع و نرم و ملايم حيوانات را
به راهى تشبيه كرده است كه در بستر بيابان امتداد داشته باشد.
(ركن دوم)
ركن دوّم
در اقسام استعاره
و در آن چند
بحث است:
بحث اوّل-
استعاره گاهى متّكى به خود تشبيه است
و اين هنگامى
است كه دو چيز در يك صفت مشترك باشند ولى آن صفت در يكى بيشتر باشد در اين گونه
موارد آن كه در صفت بارزتر است استعاره مىآوريم براى ديگرى چنان كه اگر بگوييم
شيرى را ديدم و منظور مردى شجاع باشد صفت جرأت كه در شير بيشتر است براى مرد شجاع
[1]
آب ملامت را به من مياشام زيرا من عاشقم و از آب چشمم تغذيه كردهام.