نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 99
وجودى عين ذاتش است و از جهت نسبت غير آن-
فرع اين اصلشان است[1]؛ كه اگر
(صفات) موجود باشد بايد برابر آن (ذات) باشد و اگر پيشى داشته باشد؛ تعطيل ذات
لازم مىآيد[2] و اگر
حادث باشد قيام حوادث به ذات او لازم مىآيد، با اين كه پديد آورنده وجودا؛ يعنى
از جهت وجود مقدم و پيش است، لذا تعطيل لازم مىآيد و دستاويزى به اين كه آنها (صفات)
نه عين (ذات) اويند و نه غير او- به واسطه جدايى نداشتن آنها (يعنى ذات و صفات)-
وجود ندارد[3]، زيرا
تعدد قدماى جدا از هم- نه مطلقا- محال است و تعدد واجبهايى كه ملازم و همراه
باشند محال نيست[4].
فصل ششم در اين كه هيچ چيزى به واسطه غير خود از جهت مغايرت و مخالفت
دانسته نمىشود
128/ 3 براى اين كه علم به مسبب (سببساز) اثر علم به سبب[5] و لازم آن است، بنابر اين از آن
جهت كه لازم است با آن مباينت و جدايى ندارد، اين در وجود علمى- همان گونه كه در
وجود عينى بيان شده است- و از نتايجش اين كه واحد از آن جهت كه واحد است به واسطه
كثير و بالعكس شناخته نمىشود.
129/ 3 يا در ذوق كشف است، براى اين كه كشف، ظهور و آشكارى پنهان در
قلب عالم است؛ از وجوه گذشته آن[6]، لذا جز
به واسطه نفس خود- پس از رفع حجاب بين آن (مستور) و بين عالم- نخواهد دانست[7] چنان كه از معلومات ما- به واسطه اشتغال
و سرگرمى
[1] - يعنى دليل بر عينيت صفات امورى چند است: يكى همين
اصل؛ يعنى بطلان اين مطلب كه بسيط هم فاعل است و هم قابل، دوم اين كه كه اگر موجود
باشد ...
[2] - يعنى تعطيل ذات الهى، البته اگر صفات زائد بر آن
باشد و ذات در مرتبه خود خالى از آنها( صفات) باشد، و يا تعطيل صفات؛ اگر ذات در
مرتبه خود آنها را دارا، و يا به واسطه نياز نداشتن بدانها، از صفات نيابت داشته
باشد.
[3] - اشاره به دفع آن چيزى است كه اشعريان در رد
استدلال لزوم قدما مىآورند كه نه تغاير دارد و نه تعدد.
[4] - شارح بطلان وجهى كه بدان دستاويز شده- و به واسطه
آشكار بودن بطلانش- متعرض بيان آن نشده.