نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 472
عبارت از عرش بود، و ما از آن جهت تعيّن
معقوليت را در امور سهگانه- يعنى طبيعت و هباء و جسم كلى- بيان داشتيم و نه گفتيم
كه وجودشان ظاهر گشت؛ كه آنها كلياتاند و وجودشان به واسطه تعيّن صور در مرتبه
حقايق كلى عقلى غيبى است- نه خارجى مثالى و يا حسّى- و هر معلوم خداوند متعال اين
چنين است، يعنى وجودش در علم موجد و پديد آورندهاش است نه در ذات خودش، پس آن
(معلوم) ازلى است و قدرت ايجادى بدان تعلق نمىگيرد، چون اثر آن (قدرت) در اخراج
وجود علمى به وجود عينى (خارجى) است تا آنكه ذاتش را براى خودش ظاهر و آشكار
سازد، و اين عبارت از جلا است- و اگر بالفعل مورد ملاحظه قرار نگرفته باشد مانند
مهيّمان است- و نيز براى غير خودش هم آشكار مىسازد و اين استجلا است، پس حقايق
كلى- از حيث كلى بودن- ايجاد بدانها تعلق نمىگيرد، لذا نه براى بينندهاى در
ديده شونده؛ و نه در مظهر ديده شوندهاى- همچنان كه در اساس اصول گفته شد- تعيّن
نمىيابد.
549/ 4 اگر گويى: چه چيزى اين حقايق سهگانه را تجدّد و تازگى
مىبخشد؛ تا به جايى كه قايل به ترتّب آنها در تعيّن معقولى شديد؟
550/ 4 گوييم: تجدّد بخش آنها و امثال آنها اسماء غيبىاند، يعنى
اينكه حق تعالى بعضى از معلومات خويش را به واسطه تجلى وجوديش كه در عمايش واقع
است آشكار مىسازد، و آن را شرطى در معنى ايجادى كه تعبير از آن به انتقال معنوى
از علم به عين شده است قرار داده است، با اينكه آنجا انتقالى نيست، سپس آنچه را
كه به واسطه اين حقايق آشكار كرده- مانند مظاهر طبيعت- مجالى ظهور اثر خودش-
بدانها در غير آنها- قرار داد، پس آنها مجالى خداوند سبحان و مراتب تجلى او و
منازل تدلّى و فرود او و آينههاى ظهور اويند، و اين همان معنايى است كه از حضرت
شيخ رضى الله عنه روايت شده است، يعنى هنگامى كه ابن سبعين از او پرسيد: از كجا به
كجا و حاصل در ميان چيست؟ گفت: از علم به عين (خارج) و حاصل از بين تجدّد و نو شدن
نسبت جامع بين دو طرف است كه به واسطه دو حكم ظاهر و آشكار است.
551/ 4 سپس گوييم: چون ثابت شد كه صور اين حقايق مراتب تجلى حقاند،
پس او از
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 472