نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 169
بعضى بزرگان از محققان حكم كردهاند كه:
واحد احد يك اسم مركب است؛ مانند بعلبك- اين سخن فرغانى بود-.
377/ 3 اما وحدت عددى منشأ كثرت و يا عادّ كثرت است، يعنى فنا كننده
آن، و آن با آن (يعنى وحدت عددى با كثرت) همراه است، از اين روى وحدت هر چيزى نسبت
با مثال خودش از جنس خودش مىباشد، پس وحدت شخص نسبت به اشخاص است و وحدت نوع به
انواع و جنس به اجناس و عدد «10» به دهگان و همينطور يكصد بيك هزار و جذر به
مجذور و مربع به مربعات و امثال اينها مىباشد، لذا دو متضايف دو متكافى (همانند
و همطراز) مىباشند و از جهت تضايف عقلى و وجودى ملازم و همراه هماند (يعنى لازم
و ملزوم يكديگراند) از اين روى علماى علم اصول گفتهاند: جزء چيزى- از آن جهت كه
جزء و بخش است- از جهت تعقل و وجود موقوف بر كل است، ولى كلّ ذاتا بر جزء موقوف
است و از اين دو حيثيت تضايف[1] دارند.
378/ 3 بدان كه وحدت حقيقى داراى خواصى چند است:
379/ 3 از آن جمله: سريانش در هر موجود حقيقى، چون ثابت گرديده كه
حكم جمعى احدى الهى چيزى است كه به واسطه سريانش، هر متحققى تحقق مىپذيرد، از اين
روى وحدت او كه مصحح وجودش است دليل وحدت موجد و پديد آورندهاش كه همان مطلق وجود
است مىباشد.
380/ 3 و از آن جمله: وحدت شئى ذاتى و عين تعين آن شئى است، پس اقسام
تعين مانند اقسام آن (وحدت) جزئى و كلى و اصل بودن و تابع بودن مىباشد، پس
شاملترين تعينات مانند شاملترين وحدتها است كه داراى جمعيت تمام تعينات باشد و
آن سوى آن تعيّنى تصور نگردد، هم چنان كه آن سوى مطلق وجود، وجود و وحدتى تصور
نمىگردد، پس
[1] - نسبت ميان دو امر وجودى كه تعقل هر يك مستلزم
تعقل ديگرى باشد تضايف گويند و آن دو امر را متضايفان مىنامند، مانند نسبت ميان
پدر و پسر، كه پدر بودن و پسر بودن باشد كه نسبت مكرره است. م
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 169