نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 168
داشت، آنگاه وحدت؛ وحدت عددى مىبود- هم
چنان كه در اذهان پوشيدگان از حق اين گونه (يعنى عددى) متصوّر است، بنابر اين علم
صحيح محقق صحتش دورى از آنچه كه در آنها شك است مىباشد، زيرا (آنگونه انديشيدن)
يا فاسد است و يا صحتش- به واسطه عدم كشف و مشاهده- غير محقق است، و اين وحدت
حقيقى- غير عددى را- از ذاتى و وصفى و فعلى شامل است، و معنى حقيقى بودن آن؛ عدم
توقف آن بر آنچه كه آن سوى حقيقتش است- كه غير و يا ضد ناميده مىشود- مىباشد، و
اين وحدت منشأ احد بودن حق تعالى در ذاتش، و واحد بودن او در صفات و افعالش
مىباشد.
375/ 3 پس احديت مقام سقوط اعتبارات است و واحديت؛ تعلق آن در ظهور
ذات[1] و متعلق
احديت بطون ذات و اطلاق و ازلى بودن ذات است، پس نسبت اسم «احد» به سلب؛ سزاوارتر
است از نسبتش به ثبوت.
376/ 3 اما متعلق واحديت- يعنى اعتبار نسبتهاى بىپايان در آغاز
مرتبه ذات و تحقق تفصيل تعينات آنها در مرتبه بعدى كه از اين وحدت اعيان كثرت
سرچشمه مىگيرد- ظهور[2] ذات و
وجود و ابدى بودن آن است و نسبتش به ثبوت است نه سلب، و در واقع هيچ مغايرت و اختلافى
بين دو اعتبار نمىباشد، چون در آنجا هيچ كثرتى بالفعل نيست[3]
از اين روى
[1] - اما ذات از آن جهت كه ذات است نه احديت و نه
واحديت و نه ديگر از صفات در آن اعتبار نمىشود، پس در واقع اسقاط تمام تعينات و
اعتبارات بازگشت به آن( ذات) دارد نه به احديت، زيرا در آن اعتبار اسماء ذاتى- به
گونهاى كه در آغاز كتاب آمده- مىباشد.
[3] - ما براى روشنتر شدن مطلب بخشى از كتاب مدارج
الفتوة فى شرح مهر النبوة خود را در اينجا نقل مىكنيم: بايد دانست كه باطن بودن
حق تعالى به اعتبار نسبت احديت او؛ و ظاهر بودنش به حسب نسبت واحديت او است، و چون
كائن بالذات بود در ازل الازال و غيب هويت در حالى كه هنوز نه خلقى بود و نه اسمى
و نه رسمى و نه اسم فعلى و نه رسم غيبى و آخريتى، زيرا همه اين نسبتها به اعتبار
غير ملاحظه مىگردد، يعنى عقل چون نسبت وجود حق را با ممكنات حادثه ملاحظه نمايد
اعتبار غيبيت و شهود و اوليّت و آخريت و ظاهريت و باطنيّت مىنمايد و همه اين
نسبتها و اعتبارات عقلى- حتى احديت و واحديت- در تحت سطوت احديت ذات مخفى و
مستهلكاند، لذا معصوم 7 تعبير به: كان الله و لم يكن معه شئى نموده
است، يعنى خداوند بود و با او چيز ديگرى نبود، و اين نبودن به اين معنى نيست كه
مثلا اكنون هست، بلكه الان كما كان، يعنى حال هم چيزى در جنب وجود او نيست. زيرا
وجودات ممكنات مجازى و اشراقى و از باب اضافه هستند.
سألتُ حبيبى
الوصلَ منه دُعابَةً
و أعْلَمُ
أنَّ الوصل ليس يكونُ
فمَاسَ دلالًا
و ابتهاجاً و قال لى
برفقٍ مجيباً(
ما سألتَ يَهُونُ)
نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 168