نام کتاب : ترجمه مصباح الانس ابن فناري (شرح مفتاح الغيب صدرالدين قونوى) نویسنده : خواجوي، محمد جلد : 1 صفحه : 126
نتيجه كثرت نمىدهد و كمال مطلوب (يعنى كمال
جلا و استجلا) بدون كثرت حاصل نمىگردد و آنچه كه مطلوب جز بدان حصول نيابد خود
مطلوب است؛ حكم تجلى باز گشته و مستقر و جايگاه خويش را از غيب مطلق درخواست
مىكند، زيرا از نسبت تجلى است كه (حكم تجلى)- هنگام پايان پذيرى زمان حكمش به سبب
نداشته مناسبت با عالم كثرت- منضم به اصل خودش مىگردد. هم چنان كه در تجليات
تفصيلى؛ پس از متلبس شدن به احكام تجلى شده بازگشت به غيب دارد، چنان كه در بيرون
آمدنهاى ارواح كاملان از نشآت و عوالم- پس از استكمال بدانها (تجليات تفصيلى
بازگشت به غيب دارد)، و در تصورات نيز چنين است (يعنى بازگشت به غيب دارد). بنابر
اين به واسطه اين بازگشت دوره مقدس شوقى حصول مىيابد كه حكمش در آنچه از حقايق
اسمائى و كونى را كه از غيب فرا گرفته سرايت دارد، اين تجلى در بازگشتش بر تمام
تعينات علمى گذر كرده و آنها را به اين حركت قدسى شوقى حركتشان مىدهد، لذا به
واسطه اين حركت انگيزه و بواعث عشقى از تمام حقايق پديد آمده و از حق تعالى ظهور
اعيان خود و آنچه را كه در اعيان از (ظهور) كمالات است مىطلبند[1].
و اين بازگشت است كه كليد ديگر حركات دورى احاطى و فراگير- يعنى
آشكار كننده پنهانىها و بيرون آورنده آنچه كه در قوه امكان موجودات است به فعل-
مىگردد.
230/ 3 سپس گوييم: و پديد آمدن اين اثر به حسب مرتبه الوهيت و
نسبتهاى آن است كه تعبير از آنها به اسماء مىشود، و اين نسبتها در مرتبه امكان به
اعيان ممكنات- چه فرعى باشد و چه اصلى و چه جزئى و چه كلى- تعين مىيابد، زيرا
نسبت الوهيت از جهت مصدر و معدنش- مانند تجلى الهى از لحاظ صفت- وحدانى و از نظر
وصف هيولانى است، و در اين حال اسماء ذاتى ناميده مىشوند؛ چون عين ذاتاند، و
تعدّدشان جز به اعتبار متعلقات آنها كه عبارت از حقايق[2]
موجوداتاند نمىباشد، از اين روى حقايق[3]
صور نسبتهاى
[1] - يعنى حقايق از حق تعالى ظهور نفس و اصل وجودشان
را مىطلبند، و ظهور آنها همان كمال آنها از علم و قدرت و غير اينها به حسب
استعداد و قابليت است، در اين صورت دو مقدمه حصول مىيابد: يكى طلب الهى كه متضمن
تجلى حبّى به صفت فعل است و ديگرى طلب استعدادى كونى به صفت قبول.