نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 4 صفحه : 19
نفوس فلكى و حركات افلاك و خلاصه، مباحث مربوط به صدور كثرات با
اتكا به قواعد مهمى چون قاعدهى «الواحد» و «إمكان أشرف»، در تمام موارد با استناد
به آيات و احاديث عنوان شده است. و گر چه در قسمتهايى از مشائيان پيروى كرده، تا
حدودى به حكمة الإشراق نزديك شده است.
در لوح چهارم، مباحث مربوط به نظام هستى، قضا و قدر و بقاى نفوس و
سعادت و شقاوت و لذت و الم و آثار نفوس طى چند قاعده مطرح شده است. او در اين لوح
به حكمت اشراقى حكمة الإشراق بسيار نزديك شده است. در قاعدهاى اول (بندههاى 64-
67) به نظام هستى و حكمت مخلوقات از ماده كه قوهى پذيرش بىپايان دارد تا مركبات
از معدنيات و گياهان و حيوانات تا انسان كه تعلق نفس ناطقه به او، مايهى كرامت و
فضيلت او بر ديگر موجودات مادى اين عالم است، اشاره كرده و توجه داده است كه چگونه
هر يك با نظامى خاص سازمان يافته و به هدايت الهى، چنان كه بايد مىروند. و در
قاعدهى دوم (بندهاى 68- 71) پس از تعريف غنى و فقير و ملك مطلق. نظام هستى به اين
گونه مطرح شده است كه مبدعات حق دو قسماند: جسمانيات و مفارقات. و مفارقات نيز بر
دو قسماند: عقول و نفوس. نفوس نيز دو گروهاند نفوس فلكى و زمينى چنان كه اجسام
نيز دو گونهاند: اجسام زمينى كه كون و فساد مىپذيرند و اجسام آسمانى كه داراى
صور ثابتى هستند و دور از كون و فسادند.
عقول واسطهى فيض الهىاند و نفوس مطيع آنها هستند چنان كه اجسام
منقاد نفوساند و به اين ترتيب همهى نظام هستى در قهر نور الهى است كه با وسايطى
تا كوچكترين ماده را فراگرفته است.
در قاعدهى سوم (بندهاى 72- 76) با توجيه مفهوم «شرّ» كه يا امر عدمى
است و يا مؤدى به عدم است و در هر حال نياز به فاعل ندارد، نظر مجوسيان در انتساب
شرور به يك مبدأ مستقل، رد شده است. و بدىهاى عالم ماده از يك سوى به عنوان لوازم
ماهيات ماديات دانسته شده كه جز اين كه هستند نمىتوانند باشند، و از سوى ديگر- با
اثبات اينكه آفريننده، در آفرينش در جست و جوى غرضى نبوده است يكى هستى فيض وجود و
پرتو او است، و آفريدگار بدين مشغول نيست كه مثلا از شيرخوارى، شيردهندهاش را
بگيرد- شرور نسبى از لوازم حركات افلاك دانسته شدهاند.
افلاك بر ميزان معين و مقدرى حركت مىكنند و مطابق حركت مقدر خود در
نام کتاب : رسائل شيخ اشراق نویسنده : شيخ اشراق جلد : 4 صفحه : 19