بوده، و راه وصول به حقّ باين طريق مسدود
ميباشد؛ برويد و از ميان خودتان- «مَنْ كَانَ مِنْكُمْ» آن كسى كه از خود شماست،
شيعه است، صاحب ولايت است، مُعاند نيست و در راه خلاف راه شما حركت نمىكند- حاكمى
را انتخاب كنيد و به او رجوع نمائيد. و ليكن بايد تأمّل نمائيد تا شخص غير واجد
شرائط حكومت، مُنْتَخَب نگردد. بايد صاحب نظر بوده فقيه باشد، ناظر در حلال و حرام
ما باشد، حلال و حرام ما را بفهمد، حديث ما را روايت كند، و أحكام ما را بداند.
يعنى فقيهى كه عارف بر حلال و حرام و ناظر در أحكام و راوى حديث است، و مَذاقِ ما
و مَمشَاى ما و حكم ما در دست اوست، و مىداند حكم ما أهل بيت چيست، و از رسول خدا
و قرآن، چه قِسم أحكام را براى شما بيان كردهايم و به شما رساندهايم، اين چنين
شخصى بايد ميان شما حكم كند؛ فَإنِّى قَدْ جَعَلْتُهُ
عَلَيْكُمْ حَاكِمًا، من او را براى شما حاكم قرار دادم.
مخالفت با طريق مجعول شرعى، مخالفت با خداست
به اين ميگويند: جَعْل (جعلِ مَنصَب). من او را به عنوان حاكم براى
شما قرار دادم. و اين حكومت هم، به عنوان حكومت عمومى است، «مَنْ
كَانَ مِنْكُم» عامّ است، شخصِ خاصّى نيست، هر كسى كه ميخواهد اينطور باشد، چه در
آن زمانى كه حضرت صادق عليه السّلام بودند و عمر بن حَنظلَه از آن حضرت سؤال
مىكرد، و چه بعد از آن؛ و همينطور إلى زَمانِنا هذا كه زمان غيبت كُبرى است؛ هر
كسى كه بدين نحو باشد، حضرت مىفرمايد: إنِّى قَدْ
جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِمًا؛ من او را براى شما حاكم
قرار دادم. فَإذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْه، زمانيكه آن فقيه به حكم ما حكم كرد، ولى آن مُتداعى قبول نكرده
اعتراض نمود، آن كسى كه حكم عليه او واقع شده است- اينجا به جاى «لَمْ يَقْبَلا»
«لَمْ يَقْبَلْ» گفته است؛ زيرا دو نفر كه با يكديگر مُنازَعه داشته باشند، و به
حاكم مراجعه كنند، آن كسى كه حكم لَهِ اوست بالاخره قبول ميكند؛ و آن كه حكم له او
نيست ردّ ميكند؛ لذا به صيغه مُفرد آورده است. چون حاكم نمىتواند له هر دو حكم
كند. يعنى بگويد اين مال هم از آنِ توست؛ و هم