امور خود نبايد فقط ملاحظه حقّ خودش را بكند
و بس! بلكه بايد ملاحظه كند كه: اين حقّ را از چه طريقى مىخواهد بدست بياورد؟ اگر
طريق، موجب ذلّت و إهانت او نبود إنسان دنبال مىكند و اگر بر عزّ و شَرَف او
نُكسى، ضررى و نقصى إيجاد كرد، إنسان صرف نظر مىكند و بايد از طريقى عبور كند كه
تمام خصوصيّات سُلوكيّه ملاحظه بشود.
حضرت مىفرمايد: اگرچه حقّش هم ثابت است و حقّ خود را ميگيرد، أمّا
از طريق ممنوع، ممنوع است. از طريق رجوع به سلطان جائر و قُضاتِ از قِبَلِ او
ممنوع است. و اين مَفسَده، أقوى است از مصلحت حاصله
. قُلْتُ: كَيْفَ يَصْنَعَانِ؟! عمر بن حنظلَه مىگويد: عرض كردم: در
اين صورت چكار كنند؟ نزاع دارند و نمىشود نزاعشان همينطور تا روز قيامت بماند!
شما كه سلوك آن طريق را مىبنديد و مىگوئيد: نبايد به سلطان جائر مراجعه كنند،
بنابراين راه خلاصى از اين مَخمَصه چيست
«حضرت فرمودند: نظر كنيد به سوى آن كسيكه در ميان شماست و مردى است
كه حديث ما را روايت مىكند، و نظر در حلال و حرام ما مىاندازد، و اطّلاع و عرفان
بر أحكام ما دارد؛ او را به عنوان حَكَمِيَّت براى خود انتخاب كنيد، و حكم وى را
براى خود إمضاء كنيد! زيرا كه من او را براى شما حاكم قرار دادم! پس اگر اين مرد
حكم كرد به حكم ما، و يكى از متنازعين اين حكم را از او قبول نكرد، بداند كه: به
حكم خدا استِخفَاف نموده و ما را ردّ كرده است؛ و ردّ كننده بر ما ردّ كننده بر
خداست؛ و اين در حدِّ شركِ به خداست.
اين جواب حضرت است كه ميفرمايد: حال كه رجوع به طاغوت حرام