شخص رفته بود. أمير المؤمنين عليه السّلام
هم برگشتند. رسول الله پرسيدند: كُشتى يا علىّ؟! عرض نمود: نه. حضرت پرسيدند: چرا؟
عرضه داشت: زيرا در آنجا كسى را نيافتم. حضرت فرمودند: اگر او را كشته بودند، فتنه
بكلّى برداشته شده بود. اين مرد رئيس فتنه و كانون فساد است. و از اين پس در عالم
إسلام چه فتنههاى عجيب و غريبى از اين مرد تراوش مىكند[1]
و اين مرد حُرْقوص بن زُهَيرمعروف به ذُو الْخُوَيْصَرَةاست كه از
همان زمان مشغول فتنه جوئى و اختلاف در ميان مسلمين بود تا اينكه منتهى شد به جنگ
نهروان و از رؤساى خوارج بود؛ و در اين جنگ بدست أصحاب أمير المؤمنين عليه السّلام
كشته شد.
حال، اين خود يك قضيّه و مسألهاى است كه: چرا معصوم أمر مىكند او
را بكش؟ أمير المؤمنين عليه السّلام مىرود و طبق أمر رسول خدا اگر او را بيابد
مىكشد. زيرا اگر او را مىيافت، بدون شكّ اگر در نماز هم مىبود، در سجده هم
مىبود، و اگر اشكش هم روى دامن و پيراهنش جارى بود، حضرت مىزد و مىكشت؛ چرا كه
أمر رسول خداست! أمّا آنها اينچنين نيستند؛ بلكه مىگويند: مشغول نماز است. يعنى
آنها نظرشان به ظاهر نماز است؛ و به باطن و عمق مطلب نيست.
فرق بين سنّى و شيعه، جواز و عدم جواز اجتهاد در برابر نصّ است
و همين مسأله فارقِ بين تشيّع و تسنّن است. مكتب شيعه، از زمان رسول
خدا تا به حال وجود داشته؛ و همينطور مكتب عامّه هم از آن زمان تا كنون بوده است.
شيعه، يعنى أمير المؤمنين عليه السّلام و متابعين او، اينها أفرادى هستند كه تابع
نصّ مىباشند، و اجتهاد در مقابل نصّ را جائز نمىشمرند. و أمّا آنها در مقابل
نصّ، اجتهاد و إظهار نظر مىكنند
[1] -. كتاب شريفِ« المراجعات» تأليف علّامه سيّد عبد
الحسين شرف الدّين، مراجعه 94، بنقل از منابع مهمّ أهل سنّت؛ و نيز در كتاب«
الفصول المهمّة فى تأليف الامّة» طبع نجف، صفحه 108 ببعد از كتب مهمّ آنان نقل
مىكند