در نظر بدوىّ خلاف جلوه كند؛ ولى در حقيقت
خلاف نيست بلكه در نظر إنسان خلاف جلوه مىنمايد؛ زيرا كه اين أمر داراى مَدرَك و
ملاك شرعى است.
دوّم: براى معصوم ظاهر است چيزى كه براى غير او پنهان است
مورد دوّم: در آنجائى است كه معصوم عِلم به واقع و حقيقت دارد، كه
همه جا دارد؛ و ليكن در اينجا بر أساس آن عِلم، مطلبى را به إنسان مىگويد، در
حالتى كه از نقطه نظر إدراكِ إنسان، پى بردنِ به آن حقيقتو واقعيّت مشكل است يا
اينكه محال است. مثلًا شمشير بدست إنسان مىدهد و مىگويد: برو فلان كس را بكش!
معصوم و پيغمبر و إمام است كه چنين أمرى مىكند؛ و ليكن بنظر إنسان كشتنِ شخص مؤمن
جائز نيست؛ أمّا بنظر او كه واقف بر مصالح و مفاسد و عواقب و خصوصيّات و مقتضيات و
شرائط است، و علم كلّى و سِعى دارد، اين أمر عين واقعيّت است؛ و ليكن از تحت أفكار
ما خارج مىباشد.
پيغمبر صلّى الله عليه و آله و سلَّم در مسجد نشسته بودند؛ و به أبو
بكر فرمودند: اين شمشير را بردار و برو پشت مسجد، يك شخصى ايستاده، او را بكش! أبو
بكر شمشير را بدست گرفت و پشت مسجد آمد؛ ديد آن شخص در كنارى مشغول نماز است. به
نزد پيغمبر برگشت. رسول خدا فرمودند: او را كشتى؟! عرض كرد: نه يا رسول الله،
نكشتم! حضرت پرسيدند: چرا نكشتى؟! عرض نمود: چون مشغول نماز بود.
حضرت شمشير را به عُمَر داده، فرمودند: برو او را بكش! او هم آمد و
ديد كه آن شخص مشغول نماز است؛ و برگشت. حضرت فرمودند: او را كشتى؟! گفت: نه! حضرت
پرسيدند چرا؟! عرض كرد: يا رسول الله مشغول نماز بود.
رسول خدا صبر كردند تا أمير المؤمنين عليه السّلام آمدند، رو به
ايشان كرده و فرمودند: يا علىّ شمشير را بردار و پشت مسجد برو، آن شخص را بكش! حضرت
شمشير را بدست گرفتند و پشت مسجد آمدند؛ در اين موقع آن