نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 918
مردِ دارِمى به من خبر داد و گفت: از آن هنگام كه وى را كشتهام، تا
كنون، خوابم نبرده است، مگر اين به خوابم مىآيد و شانههايم را مىگيرد و مرا راه
مىبَرد و مىگويد: «برو» و مرا به سوى جهنّم مىبَرد و در آن، پرتاب مىكند، تا
اين كه صبح مىشود.
كنيز
او، اين را شنيد و گفت: از فريادش نمىگذارد شبها لحظهاى بخوابيم!
[قاسم]
گفت: با گروهى از جوانان محلّه، نزد زنش رفتيم و از حال او پرسيديم. گفت: او خودش،
خودش را هلاك ساخت و به شما، راست گفته است.[1]
5/ 34 مردى از قبيله طَى
759.
تاريخ الطبرى- به نقل از سعد بن عبيده-: دو نوجوانِ آنها (كاروان اسيران كربلا)-
كه فرزند عبد اللَّه بن جعفر يا نوه جعفر بودند- فرار كردند و پيش مردى از قبيله
طَى آمدند و به او پناه آوردند. او گردن آن دو را زد و سرهايشان را آورد و نزد ابن
زياد گذاشت. ابن زياد، گردن آن مرد را زد و دستور داد خانهاش را ويران كردند.[2]