responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 919

5/ 35 مردى كه بوى قَطْران مى‌داد

760. تاريخ دمشق‌- به نقل از فضل بن زبير-: كنار مردى نشسته بودم كه مردى ديگر آمد و كنار او نشست و بويش، همانند بوى قطران‌[1] بود. اين مرد به او گفت: آقا! قَطران‌فروشى؟

او گفت: من هرگز قطران نفروخته‌ام.

اين مرد از او پرسيد: پس اين بوى چيست؟

او گفت: من جزو لشكر عمر بن سعد بودم و به آنها ميخ‌هاى آهنى مى‌فروختم. وقتى شب فرا رسيد، خوابيدم و در خواب، پيامبر خدا را به همراه على ديدم و على، يارانِ كشته شده حسين را آب مى‌داد. به ايشان گفتم: به من هم آب بده.

امّا او، خوددارى كرد. گفتم: اى پيامبر خدا! به او دستور بده كه به من هم آب بدهد.

فرمود: «تو از كسانى نيستى كه به دشمن ما كمك كردى؟».

گفتم: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، من شمشيرى نزدم، نيزه‌اى نكوبيدم و تيرى پرتاب نكردم و فقط به آنها ميخ‌هاى آهنى مى‌فروختم.

فرمود: «اى على! به او آب بده».

على ظرفى پُر از قَطْران به من داد و من از آن نوشيدم و از آن پس، مدّتى قطرانْ‌


[1] أقبَلَ فَرَسُ الحُسَينِ عليه السلام حَتّى لَطَّخَ عُرفَهُ وناصِيَتَهُ بِدَمِ الحُسَينِ عليه السلام، وجَعَلَ يَركُضُ ويَصهِلُ، فَسَمِعَت بَناتُ النَّبِيِّ صلى اللَّه عليه و آله صَهيلَهُ، فَخَرَجنَ فَإِذَا الفَرَسُ بِلا راكِبٍ، فَعَرَفنَ أنَّ حُسَيناً قَد قُتِلَ، وخَرَجَت امُّ كُلثومِ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام واضِعَةً يَدَها عَلى رَأسِها، تَندُبُ وتَقولُ: وا مُحَمَّداه! هذَا الحُسَينُ بِالعَراءِ، قَد سُلِبَ العِمامَةَ وَالرِّداءَ 771

( الأمالى، صدوق: ص 226 ح 239؛ مقتل الحسين عليه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 37).

نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 919
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست