responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 917

گفتم: اى پيامبر خدا! به خدا سوگند، نه شمشيرى زدم، نه نيزه‌اى و نه تيرى.

فرمود: «آيا بر تعداد دشمنان ما نيفزودى؟»، آن گاه، انگشت اشاره و وسطىِ خود را در خون كرد و آن دو را به سوى چشمان من، بالا آورد. چون صبح شد، ديدم كه بينايى‌ام از دست رفته است.[1]

5/ 33 مردى از بنى دارِم‌

758. ثواب الأعمال: قاسم بن اصبغ بن نُباته گفت: مردى سياه‌چهره از بنى دارِم- كه در كشتن حسين عليه السلام حضور داشت-، پيش ما آمد، در حالى كه [پيش‌تر] مردى زيبارو و سفيد بود. به وى گفتم: نزديك بود به جهت تغيير رنگ چهره‌ات، تو را نشناسم!

گفت: من مردى از ياران حسين را- كه چهره‌اى سفيد داشت و اثر سجده بر پيشانى‌اش بود-، كُشتم و سرش را هم آوردم [و تغيير يافتن رنگ چهره‌ام، به خاطر آن است‌].

قاسم گفت: [پس از شهادت حسين عليه السلام و يارانش،] او را بر اسبى چموش ديدم كه سر [آن شهيد] را بر سينه اسب، آويزان كرده بود و به زانوهاى آن حيوان مى‌رسيد. به پدرم گفتم: اى كاش آن سر را اندكى بالا مى‌برد! نمى‌بينى كه اسب با دست‌هايش، با آن سر، چه مى‌كند؟

به من گفت: پسرم! آنچه بر سرِ [خودِ] او خواهد آمد، بسيار بدتر است!


[1] دَخَلتُ عَلَى الرِّضا عليه السلام في أوَّلِ يَومٍ مِنَ المُحَرَّمِ.

فَقالَ:

يَابنَ شَبيبٍ، أصائِمٌ أنتَ؟ قُلتُ: لا، فَقالَ: إنَّ هذَا اليَومَ هُوَ اليَومُ الَّذي دَعا فيهِ زَكَرِيّا عليه السلام رَبَّهُ عَزَّ وجَلَّ، فَقالَ:« رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ)، فَاستَجابَ اللَّهُ لَهُ، و أمَرَ المَلائِكَةَ، فَنادَت‌

-

نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 917
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست