نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 52
مسلم، دخترى يازده ساله داشت كه همراه حسين عليه السلام بود. حسين
عليه السلام زمانى كه از مجلس برخاست، به سمت خيمه آمد، آن دخترك را نوازش كرد و
به خود، نزديك نمود و چون همان گونه كه با يتيمان رفتار مىكنند، به سر و پيشانى
او دست كشيد، به دخترك، احساس ناخوشى دست داد. پس گفت: عمو جان! قبلًا نديده بودم
كه با من، چنين كنى. گمان مىكنم كه پدرم به شهادت رسيده است! پس حسين عليه السلام
نتوانست خود را نگاه دارد. گريست و فرمود: «دخترم! من، پدر تو ام و دخترانم،
خواهران تو اند ...»[1].
ظاهراً
منبع اصلى اين گزارش، كتاب روضة الشهدا (اثر فارسى مُلّا حسين واعظ كاشفى) است كه
طُرَيحى، در المنتخب، آن را تعريب و نقل كرده است؛ ولى اين گزارش، در منابع كهن و
قابل استناد، نيامده است.
3.
دستور خاموشى در شب عاشورا
مشهور
است كه در شب عاشورا، امام حسين عليه السلام دستور داد كه چراغها را خاموش كنند
تا هر كس كه مىخواهد، برود. پس چراغها را خاموش كردند و همراهان امام عليه
السلام شروع به رفتن كردند.
ظاهراً
اصل اين ماجرا، برگرفته از كتاب ضعيف الدمعة الساكبة است كه مطلبى را از كتابى
ضعيفتر از خود، يعنى كتاب نور العين، نقل مىكند[2]
و اين گزارش را به سَكينه عليها السلام نسبت مىدهد كه گفته است:
من
در شبى مهتابى، در وسط چادر نشسته بودم كه از پشت آن، صداى گريه و شيون شنيدم.
دامنكشان، از خيمه بيرون رفتم و ناگهان، پدرم را ديدم كه نشسته و يارانش دورش
هستند. پدرم مىگريست و شنيدم كه مىگفت: «بدانيد كه با من بيرون آمديد، چون مىدانستيد
كه من به سوى مردمى مىروم كه با من از دل و
[1] المنتخب، طريحى: ص 364.
گفتنى است كه مسلم بن عقيل، هم پسر عموى امام حسين عليه السلام است و هم شوهر
خواهر ايشان. بدين ترتيب، امام حسين عليه السلام دايى فرزندان مسلم و به دختر
مسلم، مَحرم است.
[2] گفتنى است كه اين مطلب
را در كتاب نور العين نيافتيم.
نام کتاب : گزيده شهادت نامه امام حسين بر پايه منابع معتبر نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 52