از براى او نيست. لكن آن كه با قدم خود سير كند چه بسا در هلاكت افتد و راه را گم كند.
انسان بايد كوشش كند تا طبيب حاذق پيدا كند. چون طبيبى كامل يافت، در نسخههاى او اگر چون و چرا كند و تسليم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج كند، چه بسا كه به هلاكت رسد.
در سير ملكوتى، بايد انسان كوشش كند تا هادى طريق پيدا كند. و چون هادى پيدا كرد، بايد تسليم او شود، و در سير و سلوك دنبال او رود، و قدم را جاى قدم او گذارد.
و ما چون نبىّ أكرم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلَّم- را هادى طريق يافتيم و او را واصل به تمام معارف مىدانيم، بايد در سير ملكوتى تبعيت او كنيم بىچون و چرا.
و اگر بخواهيم فلسفه احكام را با عقل ناقص خود دريابيم، از جاده مستقيم منحرف مىشويم و به هلاكت دائم مىرسيم؛ مانند مريضى كه بخواهد از سرّ نسخه طبيب آگاه شود، و پس از آن دارو را بخورد، ناچار چنين مريضى روى سلامت نمىبيند. تا آمده است از سرّ نسخه آگاهى پيدا كند، وقت علاج گذشته، خود را به هلاكت كشانده.
ما مريضان و گمراهان، بايد نسخههاى سير ملكوتى و امراض قلبيه خود را از راهنمايان طريق هدايت و اطبّاء نفوس و پزشكان ارواح دريافت كنيم، و بى [به] كار بستن افكار ناقصه و آراء ضعيفه خود، به آنها عمل كنيم تا به مقصد- كه رسيدن به سراير توحيد است- برسيم؛ بلكه همين تسليم در بارگاه قدس الهى يكى از مصلحات امراض روحيّه است، و خودْ نفس [را] صفائى بسزا دهد، و نورانيّت باطن را روزافزون كند.