فقط. و چون مراد از تسليم، تصديق در تمام اشياء است، مقابل بايد شك را قرار داد. [1]
و اين كلام، خالى از مناقشه نيست؛ زيرا نفوس وَهمانيّه در تمام اشياء شك نمىكنند، بلكه گاهى هم جزم بر خلاف پيدا مىكنند، و گاهى هم انكار و جحود مىكنند و تكذيب و ردّ مىنمايند.
و ممكن است كه تسليم حق نشدن، چون نوعاً ملازم با شك است، از اين جهت در مقابل قرار داده شده است. و شايد مراد از شك، خلاف يقين باشد؛ چنانچه ائمّه لغت بر آن تصريح كردند [2]. و مقصود از خلاف يقين، اعمّ از شك متعارف باشد كه حالت ترديد است.
فصل دوّم [در بيان فوائد تسليم]
«تسليم» يكى از صفات نيكوى مؤمنين است كه به واسطه آن طىّ مقامات معنويه و معارف الهيه شود. و كسى كه تسليم پيش حق و اولياء خدا شود، و در مقابل آنها چون و چرا نكند، و با قدم آنها سير ملكوتى كند، زود به مقصد مىرسد. از اين جهت، بعضى از عرفاء گويند كه مؤمنين از حكماء نزديكتر به مقصد و مقصود هستند؛ زيرا كه آنها قدم را جاى پاى پيامبران مىگذارند و حكماء مىخواهند با فكر و عقل خود سير كنند. و البته آن كه تسليم راهنمائى الهى شد از راه مستقيم- كه اقرب طرق است- به مقصود مىرسد، و هيچ خطرى
[1] شرح اصول الكافي، صدر المتألِّهين شيرازي (ره)، ج 1، ص 450.
[2] نگاه كنيد به: صحاح اللُّغَة، ج 4، ص 1594؛ لسان العرب، ج 7، ص 174؛ تاج العروس، ج 7، ص 150.