الوحدة مىباشد، تا منتهى مىشود به اسماء باطنه محضه كه اسم «مالك» از آنها است. پس، در تجلّى به مالكيّت، كثرات عالم غيب و شهادت مضمحل شود و فناى كلّى و حضور مطلق دست دهد. و چون از حجب كثرت به ظهور وحدت و سلطنت الهيّه تخلّص يافت و به مشاهده حضوريّه نائل گرديد، مخاطبه حضوريه كند و ايّاك نعبد گويد.
پس تمام دايره سير سايرين نيز در سوره شريفه مذكور است: از آخرين حجب عالم طبيعت تا رفع جميع حجب ظلمانيّه و نورانيّه و دست دادن حضور مطلق. و اين حضور قيامت كبراى سالك و قيام ساعت او است. و شايد در آيه شريفه فَصَعِقَ مَنْ في السَّمواتِ وَ مَن الارضِ الّا مَنْ شاءَ اللَّه[424] مقصود از «مستثنى» اين نوع از اهل سلوك باشد كه براى آنها قبل از نفخ صور كلّى، صعق و محو حاصل شده. و شايد يكى از محتملات فرمايش رسول خدا كه فرمودند: انا و السّاعة كهاتين[425]- و جمع فرمودند بين دو سبّابه شريفه خود- همين معنى باشد.
تنبيه ادبى
در تفاسير متداوله كه ديديم، يا از آنها نقل شده، «دين» را به معناى جزا و حساب دانستهاند. و در كتب لغت نيز به اين معنى ذكر شده، و به قول شعراء عرب استشهاد شده مثل قول شاعر: و اعلم بانّك ما تدين تدان.[426] و قول منسوب به شهل بن ربيعة: و لم يبق سوى العدوان، دنّاهم كما دانوا.[427] و
[424] -« ... پس هر كس در آسمانها و زمين است مدهوش شود جز آن كه پروردگار تو بخواهد.»( زمر 68)
[425] -« من و قيامت همانند اين دو( دو انگشت سبابه و وسط) هستيم.» الاشعثيّات، ص 212،« باب ما يوجب الصبر». بحار الانوار، ج 2، ص 39،« كتاب العلم»، حديث 72. از مجالس مفيد.
[426] -« و بدان همان طور كه كيفر مىدهى جزا داده مىشوى.»
[427] -« و جز دشمنى چيزى نماند، كيفرشان داديم آنچنانكه آنها جزا دادند».
( فلمّا اصبح الشرّ و امسى و هو عريان
- و لم يبق سوى العدوان دنّاهم كما دانوا)
- سهل بن شيبان. جامع الشواهد،« باب الفاء مع اللام»، ص 185.