غلبه نمايد و آنها را از خود بىخود نمايد و خوف و خشيت قلوب آنها را ذوب نمايد، و قصور ذاتى خود و استشعار به ذلت و عجز خويش آنها را از هر چيز باز دارد.
و في الحديث عن موسى بن جعفر عليهما السلام، قال: قال امير المؤمنين عليه السلام: انّ للّه عبادا كسرت قلوبهم خشيته، فاسكتتهم عن المنطق ...
الحديث[176] و براى اولياى كمّل حق تعالى گاه به تجلّى لطفى تجلّى فرمايد، و عشق و جذبه حبّيّه رهنمون آنها گردد، چنانچه در حديث است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم انتظار وقت نماز را مىكشيدند و عشق و شوقشان اشتداد پيدا مىكرد و به بلال مؤذّن مىفرمودند: ارحنا يا بلال.[177] و گاه به تجلّى عظمت و سلطنت تجلّى فرمايد، و خوف و خشيت در آنها حاصل آيد، چنانچه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و از ائمه هدى عليهم السلام حالات خوفيّه منقول است. و گاه به تجلّى جمعى احدى تجلّى فرمايد به حسب طاقت قلوب و بزرگى وعاء آن. و ما محجوبان مشتغل به دنيا و محبوسان به سجن طبيعت و زنجيرهاى شهوات و آرزوها و محرومان از سعادات عقليّه الهيّه، كه سكر طبيعت ما را تا صبح ازل به خود نياورد و از خواب گران بر نينگيزاند، از حساب اين تقسيمات خارج و از نطاق اين بيان مستثنى هستيم.
پس، براى ما آداب حضور طور ديگرى است و قيام به وظايف قلبيه به شكل ديگر. ولى مقدم بر همه چيز آن است كه يأس از روح اللّه و قنوط از رحمت اللّه را، كه از جنود بزرگ ابليس و از القائات شياطين انسى و جنّى است، از قلب بيرون كنيم، و گمان نكنيم كه اين مقاماتى است به قامت اشخاص خاصى بريده شده و دست آمال ما از آن كوتاه و پاى سير بشر از آن راجل است، پس
[176] -« خدا را بندگانى است كه خوف او دلهايشان را شكسته و از گفتار بازشان داشته.» بحار الانوار، ج 75، ص 309،« كتاب الرّوضة»، باب 25، حديث 1. از تحف العقول.