responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 797

مبدأ ملکوتی استفاده میکنند میفرماید: هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ علم بر آنها تهاجم میکند نه آنها بر علم (مقصود این است که علمشان افاضی است)، و آن علمی که به آنها هجوم میآورد بصیرت را به معنای حقیقی به آنها میدهد یعنی در آن علم، اشتباهی، نقصی، خطایی وجود ندارد.

وَ باشَروا رَوْحَ الْیقینِ و روح یقین را مباشرتاً واجد هستند. مقصود این است که ارتباطشان با عالم دیگر به گونهای است که متصل هستند. وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفونَ آن چیزهایی که مردمان مترف (یعنی خوگرفتگان به عیش و ناز و نعمت) خیلی سخت میشمارند، برای آنها آسان است.

مثلًا برای مردمانی که به عیش و نعمت و دنیا خو گرفتهاند، یک ساعت مأنوس بودن با خلوت با خدا بسیار سخت است، از هر کار سختی برایشان سختتر است، ولی آنها انسشان به این است. وَ انِسوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلونَ آن چیزهایی که نادانان از آنها وحشت میکنند، اینان به آنها مأنوسند. وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِابْدانٍ ارْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْاعْلی با مردم همراهی میکنند با بدنهای خودشان در حالی که در همان وقت روحشان به محلّ اعلی پیوستگی دارد؛ یعنی بدنشان با مردم هست اما روحشان اینجا نیست. مردمی که با اینها محشورند آنها را انسانهایی مثل خودشان میدانند و هیچ فرقی بین خودشان و آنها قائل نیستند ولی نمیدانند که باطن او به جای دیگری وابسته است.

به هر حال چنین منطقی است و لذا در کافی هم بابی تحت عنوان «باب الحجّة» باز کرده است و میگوید اگر در دنیا دو نفر باقی بمانند یکی از آنها چنین انسانی خواهد بود کما اینکه اولین باری که یک انسان پیدا شد چنین انسانی بود. من برای اینکه شما با روح این منطق بیشتر آشنا شوید کتاب الحجّه کافی را آوردم تا قسمتهایی را در این زمینه بخوانم و معنی کنم. سایر مسائل- مثل این که امام باید باشد تا در میان مردم به عدالت حکومت کند یا مرجع اختلافات مردم در امور دینی باشد- همه طفیلی این اصل است نه اینکه امام را به خاطر اینکه در میان مردم حکومت کند باید امام قرار بدهند. مسأله بالاتر از این حرفهاست. اینها به اصطلاح از فواید استجراری یعنی از فواید تبعی است. از هر حدیثی جملههایی را انتخاب میکنم و برایتان عرض میکنم تا معلوم شود این منطق چه منطقی است.

روایتی از امام صادق علیه السلام

روایتی است مربوط به انبیاء و رسل که یک مرد زندیق [1] از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: مِنْ اینَ


[1]. کلمه «زندیق» عنوان فحش ندارد مثل امروز که ما به هرکس بخواهیم فحش بدهیم میگوییم «زندیق». در آنزمان عدهای به این نام معروف بودند و از نظر خودشان این نام فحش نبوده. مثل کلمه «ماتریالیست» در عصر ما. البته کسی که موحد است از این کلمه برای خودش خوشش نمیآید ولی آن کسی که ماتریالیست است، به این کلمه افتخار هم میکند. راجع به اینکه ریشه کلمه «زندیق» چیست خیلی حرفها زدهاند و بیشتر نظرشان این است که زنادقه مانوی بودند و در اوایل قرن دوم ظهور کردند که قرن امام صادق است. بسیاری از اروپاییها و غیر آنان برای کشف ریشه زنادقه در اسلام بحثها کردهاند و بیشتر نظرشان این است که اینها همان مانویها بودهاند. البته کیش مانی کیش ضد خدایی نیست بلکه مانی خودش ادعای پیغمبری داشت، البته توحیدی نبود، ثنوی بود. مانی از زردشت ثنویتر بوده است و بسیاری احتمال میدهند که زردشت خودش موحد بوده، لااقل توحید ذاتی را قائل بوده است گو اینکه توحید در خالقیت را در کلمات او نمیشود اثبات کرد. ولی به هرحال او یک مبدأ ازلی برای کل عالم قائل بوده است. اما مانی قطعاً ثنوی بوده و خود را از طرف خدای خیر پیغمبر میدانست. ولی مانویهایی که بعد ظهور کردند به طبیعیگری و مادیگری گرایش پیدا کردند و اساساً به هیچ چیز اعتقاد نداشتند.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 797
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست