نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 458
ناطق»
چيزى به ذهنمان تبادر نمىكند و وقتى لفظ «زيد» را مىشنويم، ذهن ما به هيكل خارجى
زيد انتقال پيدا مىكند و چيزى به عنوان تعلّق اراده حقيقيّه به اين دو معنا، در
ذهن ما خطور نمىكند. پس تبادر، دليل بر اين است كه «حيوان ناطق» تمامِ موضوع له
لفظ «انسان» و در اعلام شخصيّه نيز همين ذوات خارجى، تمامِ موضوع له مىباشند. و
اراده، مدخليتى در موضوع له ندارد، نه بهصورت جزئيت و نه بهصورت قيديت. دليل دوّم: مبناى قضاياى حمليّه بر
«هوهويت» است. در قضيّه حمليّه «زيدٌ قائمٌ» مىخواهيم بگوييم: زيد، همان قائم است
و بين آن دو، اتّحاد كامل تحقّق دارد. مرحوم آخوند مىفرمايد: هوهويت، در صورتى
است كه اراده، در معناى «زيد» و معناى «قائم» نقش نداشته باشد، زيرا اگر «زيد» را
به «زيد مراد» و «قائم» را به «قائم مراد» معنا كرديم، ارادهاى كه همراه با معناى
«زيد» است با ارادهاى كه همراه با معناى «قائم» است، فرق پيدا كرده و دو حقيقتِ
مختلف مىشوند چون متعلَّق آن دو، با يكديگر تفاوت دارد. مثلًا اگر گفته شود:
«زيدٌ في الدار»، و سپس در مورد همين زيد گفته شود: «زيدٌ في المدرسة»، در اينجا
دو ظرفيت مطرح است: دار و مدرسه. و امكان ندارد يك ظرفيت محقّق باشد. در باب اراده
نيز وقتى مراد فرق كند، «زيدِ مراد» با يك اراده مراد بوده و «قائمِ مراد» با
اراده ديگر مراد بوده است و نمىتوان بين «زيد» و «قائم»، قائل به هوهويت شد.
همانطور كه نمىتوانيم بگوييم: بين «زيد» و «عَمْرو»، هوهويت وجود دارد. در نتيجه
اگر بخواهيم بگوييم: اراده، در معناى موضوع له نقش دارد، ناچاريم در تمام قضاياى
حمليّه قائل به تجريد شويم و بگوييم: براى تشكيل قضيّه «زيد قائم»، ما ناچاريم
«زيد» را از ارادهاى كه در معناى آن وجود دارد تجريد كرده و همچنين ارادهاى كه
در معناى «قائم» وجود دارد كنار بزنيم تا بتوانيم قضيّه حمليّه تشكيل دهيم. آيا
واقعاً اينطور است كه در تشكيل قضيّه «زيدٌ قائمٌ» ما نياز به تجريد داريم؟ خير،
مسأله تجريد مطرح نيست و در نتيجه اراده، دخالتى در معناى موضوع له ندارد.
نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 458