نام کتاب : اصول فقه شيعه نویسنده : فاضل لنكرانى، محمد جلد : 1 صفحه : 259
واقع
شود. [1] بهنظر ما اين كلام مرحوم عراقى تمام
نيست زيرا- همان گونه كه قبلًا اشاره كرديم- بعضى معتقدند: «انسان» و «حيوان ناطق»
تغاير مفهومى دارند و حمل «حيوان ناطق» بر «انسان» حمل «اوّلى ذاتى» نيست ولى
لازمه اين مطلب اين نيست كه نتوانيم «انسان» را مرآت براى «حيوان ناطق» قرار دهيم.
بنابراين اگرچه «زيد» با «انسان» تغاير مفهومى دارد ولى اين، مانع از مرآتيت نيست
خصوصاً اگر عنوان «زيد» را برداشته و بهجاى آن عنوان «الإنسان المتخصّص بخصوصيات
الزيدية» را قرار دهيم، اگرچه تقيّد را هم لحاظ كنيم. لازمه لحاظ تقيّد، اين است
كه ابتدا «الإنسان» را تصوّر كرده و سپس «المتخصص بخصوصيات الزيدية» را لحاظ كرده
باشيم. و نمىتوان گفت: ما «الإنسان المتخصّص بخصوصيات الزيدية» را تصوّر كرده ولى
«انسان» را تصوّر نكردهايم. بلكه «انسان» تصوّر شده است آنهم نه به تصوّر ثانوى.
آيا اگر گفته شود: «رقبه مؤمنه»، كسى مىتواند بگويد: معناى «رقبه»- كه مطلق است-
به ذهن من نيامد زيرا آنچه به گوش من خورده «رقبه مقيّد به ايمان» بوده است؟ اين
حرف، قابل قبول نيست. وقتى كلّى به عنوان مقيّد تصوّر شد، معقول نيست كه گفته شود:
خود عنوان كلّى لحاظ نشده است. و همان گونه كه قبلًا گفتيم: «اولين مرحله تحقّق
فرديّت، وجودِ ماهيّت است» و معلوم است كه قبل از اين مرحله، خود ماهيت مطرح است و
ما وقتى مىخواهيم «زيد» را معنا كنيم مىگوييم: «ماهية الإنسان الموجودة
المتخصّصة بخصوصيات الزيدية» يعنى ماهيت انسان، قبل از هر چيز مطرح است. براى
تأييد مطلب مثالى ذكر مىكنيم: اگر كسى اسم فرزند خود را «زيد» بگذارد، «وضع خاص و
موضوع له خاص» تحقّق پيدا كرده است. يعنى خصوص همين موجود خارجى تصوّر شده و لفظ
براى