responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسيراحسن‌الحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 492

در حال سخنرانی در اورشلیم دیده بود نظرش به یهودا افتاده تصور می‌کند که او عیسی است، گریبان او را گرفته و فریاد می‌کشد: عیسی را گرفتم، سربازان و اوباش یهود بی‌آنکه بدانند او عیسی نیست زیر ضربات مشت و لگد او را بی‌اختیار می‌کنند، یهودا هر چه فریاد کشید من عیسی نیستم کسی بفریاد او گوش نداد زیرا که عیسی را نمی‌شناختند تا بدانند او عیسی نیست مگر در آن موقع و شب هنگام کسی بحرف متهم گوش می‌دهد، بدین طریق عیسی علیه السّلام که بیدار بود بآسانی از باغ بیرون رفت و یهودا بجای عیسی گرفتار شد.
7- یهودا را اوّل بخانه «قیافا» عالم بزرگ یهود می‌آورند، او از ترس اینکه پیروان عیسی ریخته و او را بگیرند، او را بخانه پیلاطس می‌فرستد پیلاطس از اینکه عیسی را دیده خوشحال می‌شود که با او سخن خواهد گفت ولی او هر چه سؤال می‌کند متهم ابدا جوابی نمی‌دهد و سخن نمی‌گوید، پیلاطس تعجب می‌کند، صبح که «قیافا» با چند کاهن بخانه پیلاطس آمده بود می‌بینند که متهم سخن نمی‌گوید تا جایی که قیافا جلو آمده می‌گوید: تو را بخدای حیّ قسم می‌دهیم بما بگو آیا تو عیسی مسیح هستی؟ متهم می‌گوید: تو می‌گویی که هستم. باز ساکت می‌شود، پیلاطس رو به یهودیان کرده می‌گوید: من در این شخص تقصیری نمی‌بینم بگذارید آزادش کنم یهود فریاد کرده می‌گویند او را بکش خونش بگردن ما. و وعده رشوه می‌دهند، پیلاطس حکم اعدام او را صادر می‌کند.
8- لشگریان متهم را بدیوانخانه می‌برند و به سفارش یهودان شکنجه‌های سخت می‌دهند، آن گاه او را بکوه «جلجته» برده و بر چوبه‌دار میاویزند، مردی بنام یوسف در خواست می‌کند که جسد وی را در باغ خود در قبری از سنگ دفن کند. دو نفر جوان از آشنایان عیسی جسد یهودا را بعنوان آنکه جسد عیسی است بیرون آورده و در محل دیگری دفن می‌کنند.
9- عصر همان روز دو نفر از دوستان عیسی از اورشلیم به دهکده‌ای بنام
نام کتاب : تفسيراحسن‌الحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 492
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست