responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسيراحسن‌الحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 445

شرحها

ظهور آیات در آن است که قضیّه‌ای اتّفاق افتاده، عده‌ای از خائنان خود را مخفی کرده و برای تبرئه خود و نسبت دادن جرم بدیگری شبانه نقشه کشیده‌اند. و حتی خواسته‌اند فکر پیامبر را هم منحرف کنند و بسوی خود کشند ولی خداوند موضوع را به آن حضرت روشن فرموده است.
در مجمع البیان نقل می‌کند: در مدینه سه برادر بودند بنام بشر و بشیر و مبشر که آنها را «بنو ابیرق» می‌گفتند، بشیر در شعر خود یاران رسول خدا را هجو می‌کرد و به دیگران نسبت می‌داد، هر سه برادر فقیر و نادار بودند، بشیر بخانه رفاعة بن زید نقبی زد مقداری طعام و یک شمشیر و یک زره دزدید، رفاعه به قتاده برادر زاده خود که از اهل بدر بود شکایت کرد، قتاده و رفاعة در تعقیب دزد بودند، بنو ابیرق گفتند: اشیاء شما را «لبید بن سهل» دزدیده است، لبید که مرد آبرومندی بود گفت: ای پسران ابیرق. مرا به دزدی متهم می‌کنید؟
حال آنکه خود به اینکار سزاوارید شما منافقید، رسول خدا را هجو می‌کنید و به قریش نسبت می‌دهید. باید حقیقت امر را بگوئید و گرنه با شما خواهم جنگید آنها چون این بشنیدند با او مدارا کردند.
قتاده محضر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آمد و گفت یا رسول اللَّه یک خانواده بدنام خانه عموی مرا سوراخ کرده، طعام و سلاح او را دزدیده‌اند، حضرت فرمود به کارتان رسیدگی می‌کنم، مردی بنام «اسید بن عروه» به طرفداری از بنو ابیرق عده‌ای را جمع کرده پیش رسول خدا آمدند و گفتند: یا رسول اللَّه قتاده و عمویش رفاعه، آبروی خانواده ما را می‌برند و به ما تهمت دزدی می‌زنند، سپس قتاده پیش رسول خدا آمد تا درباره قضیه با آن حضرت گفتگو کند، حضرت باو شدیدا پرخاش کرد و گفت: می‌خواهی آبروی یک خانواده آبرومندی را ببری؟!

نام کتاب : تفسيراحسن‌الحديث نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 2  صفحه : 445
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست