(2) گلپايگانى ، صافى : و جعالۀ محجور، نسبت به اموالى كه شرعاً از تصرّف در آنها ممنوع است صحيح نيست.
(3) نورى : يا در حال بالغ شدن سفيه باشد. .
(4) اراكى ، خوئى ، فاضل ، سيستانى ، تبريزى ، مكارم : جعالۀ آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مىكند، صحيح نيست ( سيستانى : و همچنين جعالۀ مفلّس، در آن قسم از اموالش كه حقّ تصرّف در آنها را ندارد، صحيح نمىباشد) .
زنجانى : مسأله جاعل بايد مميّز و عاقل باشد و از روى قصد قرارداد كند و نيز اگر بخواهد در مال خود قرارداد كند بايد بالغ و با اختيار باشد و شرعاً بتواند در مال خود تصرّف نمايد؛ بنا بر اين جعالۀ نابالغ يا سفيه يا مفلّس (كه توضيح آن در مسأله [2145]گذشت) صحيح نيست، مگر ولىّ نابالغ يا سفيه به انجام جعاله اذن دهند، يا پس از انجام، آن را اجازه دهند؛ همين طور اگر طلبكاران، جعالۀ مفلّس را اذن يا اجازه دهند، جعاله صحيح است.
[مسأله 2220]
مسأله 2220 كارى را كه جاعل مىگويد براى او انجام دهند، بايد حرام نباشد و نيز بايد بىفايده نباشد (1) كه غرض عقلايى به آن تعلق نگرفته باشد (2) پس اگر بگويد هر كس شراب بخورد، يا در شب (3) به جاى تاريكى برود (4) ده تومان به او مىدهم، جعاله صحيح نيست.
(1) بهجت : و از واجباتى نباشد كه شرعاً خود عامل لازم است بجا آورد؛ پس اگر بگويد، هر كس شراب بخورد، يا در شب تاريك به مكانى مخوف برود، يا نماز واجب خود را بخواند صد تومان به او مىدهم، جعاله صحيح نيست.
(2) فاضل : يا از واجباتى كه شرعاً لازم است مجاناً آورده شود نباشد مگر در موردى كه يك غرض عقلايى نسبت به جاعل در آن وجود داشته باشد. .
گلپايگانى ، زنجانى : كارى را كه جاعل مىگويد براى او انجام دهند، بايد حرام يا بىفايده نباشد. .
خوئى ، تبريزى ، سيستانى ، صافى : كارى را كه جاعل مىگويد براى او انجام دهند، بايد حرام يا بىفايده يا از واجباتى كه شرعاً لازم است مجاناً آورده شود نباشد. .
(3) سيستانى : در شب بدون مقصد عقلايى. .
زنجانى : بىجهت در شب. .
(4) خوئى ، سيستانى ، تبريزى : يا نماز واجب خود را بخواند. .
[مسأله 2221]
مسأله 2221 اگر مالى را كه قرار مىگذارد بدهد، معين كند مثلاً بگويد هر كس اسب مرا پيدا كند، اين گندم را (1) به او مىدهم، لازم نيست بگويد آن گندم مال كجاست و قيمت آن چيست، ولى اگر (2) مال را معين نكند مثلاً بگويد كسى كه اسب مرا پيدا كند ده من گندم به او مىدهم، بايد (3) خصوصيات آن را كاملاً معين نمايد.
(1) زنجانى : اين گندم را (كه به رؤيت عامل رسيده است) . .