از مادّۀ«فضح»گرفته شده و«فضيحت»در اصل لغت به معنى«منكشف
شدن چيزى» است و سپس به معنى«ظهور عيب»آمده است و معادل آن در فارسى«رسوا
كردن»است.
در اين آيه،لوط پيامبر(ع)از قوم بىآزرم خود مىخواهد كه او را به«فضيحت»نكشند
و به ميهمانان او آسيب نرسانند.او«گفت:اينها ميهمانان منند،آبروى مرا
نريزيد»فَلاٰ
تَفْضَحُونِحجر68/.
گويا لوط در آيۀ فوق مىخواهد به قوم خود بفهماند كه اين كار
شما آبروى مرا در برابر ميهمانان مىبرد و مىفهمند كه اهل شهر من تا چه حدّ آلودهاند!.(ج
110/11.)
از مادّه«فض»و آنطور كه«راغب»در مفردات مىگويد:در اصل به معنى
شكستن چيزى است،به طورى كه اجزاى آن از هم پراكنده شود و اين كلمه به صورت استعاره
در برابر«پراكندگى قوم» بهكاررفتهاست و در قرآن مجيد دوبار تكرار شده،يكى در
همين آيه و ديگرى در آيۀ 11 سورۀ جمعه.
خداوند در آيۀ مورد بحث به پيامبر(ص)دستور عفو عمومى براى
مردم صادر كرده، زيرا بعد از مراجعت مسلمانان از جنگ احد،كسانى كه از جنگ فرار
كرده بودند،اطراف