محتمل است كه رباعى مذكور را بر ناصر خسرو بسته باشند چنانكه در كتاب «رياض الشعراء» در ترجمۀ او چنين گفته است: خواجه ناصر خسرو جامع جميع علوم ظاهرى و باطنى است، در حكميات، و فقه، و حديث، و تصوّف، صاحب دستگاه بوده، علوم غريبه را نيز خوب مىدانسته، امور عجيبه از آن سر مىزد، و رياضات شاقّه بسيار كشيده ...، وى در اوايل حال در خدمت شيخ ابو الحسن خرقانى استفاده نموده، گويند: با فاريابى مباحثه كرده و با شيخ رئيس مواخاة داشته، و در زمان خود اهل غرض طعنش نموده و طعن آنها غلط است زيرا كه از عارفان كامل واصل بوده.
گويند: حال رياضت را به حدّى رسانيد كه در ماهى يك مرتبه طعام خوردى، و براى تسخيرات و طلسمات مهارت تمام حاصل بوده وفاتش در سنه (431) [1] واقع شده است.
قرآن را يكى خانها هست كايزد * * * حوالت به او كرده هر انس و جان را
تو بر آن گزيده خدا و پيمبر * * * گزيدى فلان و فلان و فلان را
اگر دوستى خاندانت ببايد * * * چو ناصر بده جان من خانومان را
گويند كه پيغمبر ما رفت ز دنيا * * * ميراث خلافت به فلان داد و بهمان
هرگز ملكى ملك به بيگانه نداده است * * * رو دفتر شاهان جهان نيك تو برخوان
با دختر و داماد و پسر عم و نبيره * * * ميراث به بيگانه دهد هيچ مسلمان [2]؟
انتهى.
قاصر گويد كه: مشهور آن است كه سه بيت آخر از حكيم سنائى است [3] منه (رحمه اللّه).
[1] لازم به يادآورى است كه: در تاريخ وفاتش اقوال متفاوتى وجود دارد، مراجعه شود به ريحانة الادب: