زوجۀ او آمده، و عمل نامشروع به او كرده، پس جمعى با او سر راه بر عمرو گرفته، و چند زخم كارى بر او زده، به نحوى كه مشرف بر موت شده، و به آن زخمها متقاعد نشده؛ به ضرب چوب؛ صبيّۀ عموزادۀ عمرو را از براى رضا نام- خويش خود- خطبه نموده، و در حالى كه دختر صغيره بوده، و حال كه كبيره شده راضى نشده، و نكاحنامچه نيز بخطّ و مهر ملّا رضا ساختهاند،- و قطع نظر از آن كرده- نوشته گرفتهاند كه: هرگاه آن دختر بعد از بلوغ راضى نشود، عمرو مبلغ هشت تومان به زيد بدهد؛ حكم آنها را بيان فرمائيد؟
جواب:
هرگاه افتراى مذكور به ثبوت شرعى نرسيده، حدّ شرعى بر مفترى ثابت مىشود؛ به علاوۀ تعزير و تأديب، و بر هر تقدير مجروح مطالبۀ ديۀ جراحات خود مىتواند نمود، و عقد صغيره بر نهج مزبور باطل است، خصوصا هرگاه بعد از بلوغ و رشد امضاء ننمايد، و همچنين التزام هشت تومان ملزم شرعى نيست، و اللّه العالم.
سؤال عد [74]:
كمترين؛ چند برادر در «مندلجين» [1] داشتم، و در آزار طاعون به رحمت خدا رفتهاند، و اطّلاع كامل بر اموال ايشان ندارم، و با كسى كه متصرّف در اموال ايشان بود دعوى نمودم، و بالاخره به سه چهار تومان صلح كردم، و الحال كه ملاحظه مىكنم در آن صلح بسيار مغبونم، چه مىفرمائيد؟
جواب:
هرگاه مطّلع بر مقدار حق خود نبوده، و استعلام آن تو را ممكن بوده و نكرده، ظاهرا صلح مذكور سفيهانه و باطل است، و بر فرض صحّت خيار غبن دارى، و اللّه العالم.
سؤال عه [75]:
زينب با عمرو در املاك و اراضى- كه تخمينا به قدر هزار و پانصد تومان قيمت دارد- شريك بوده، و حصّۀ هر يك مفروز- مثلا- از