بستد از من [1] صيرفىّ و بيست دينارم بداد * * * ماندهام حيران در اين دادوستد بىاختيار
يك مهندس در همه روى زمين خواهم كه او * * * يك به يك آرد حساب و وزن او را در شمار
جواب:
حلّ آن را بشنو از من از سر صدق و يقين * * * اى كه هستى در ميان اهل دانش يادگار
گوشوارى را كه وصف آن بيان فرمودهاى * * * قيمت و وزنش تمامى با تو گويم آشكار
هست وزن لعل ثلث و ثمن و مثقالى تمام * * * در كم و بيش نباشد هيچ كس را اختيار
هست وزنش اينچنين و قيمتش گويم به تو * * * چهارده دينار و كم ربعى است نزد هوشيار
هست مرواريد دانگ و ثمن مثقالى [2] و ليك * * * قيمت آن پنج دينار است و ربعى زر بيار
وزن زر ربعى ز مثقال است نه بيش و نه كم * * * قيمت آن هست يك دينار زر با عيار
سكّه بر زر مىزند هر كس كه از روى كرم * * * نقد هستى را براى دوستان سازد نثار [3]
[1] در نسخه ج به جاى «از من» (آن را) آمده است.
[2] در نسخۀ الف به جاى «مثقالى» (يك مثقال) آمده است.
[3] مشكلات العلوم نراقى: 203 و 204، صورت معمّا اين چنين است: گوشوارهاى به وزن يك مثقال كه از لعل و لؤلؤ (مرواريد) و طلا ساخته شده است، صرّاف با توجه به اينكه لعل مثقالى 30 دينار،