عورتى ديدم نشسته در ميان هفت مرد * * * هر زمان با ديگرى [1]
كردى عتاب دلبرى
گفتمش نبود روا در شرع و دين مصطفى * * * با چنين نامحرمان بنشستهاى رشك پرى
گفت نامحرم نيند هر [2] هفت از يك مادرند * * * كرده يك مادر مر ايشان را ز شفقت مادرى
دو برادر دو برادرزاده يك داماد من * * * اين يكى بنده، يكى شوهر چه نيكو بنگرى
اين چنين مشكل مرا افتاده، اى داناى عصر! * * * گر جوابم را بگوئى از جوانى برخورى
جواب:
اين زن كنيزكى داشته كه به غلام خود تزويج نموده، پس پسرى از او به هم رسيده و طلاق از او [3] گرفته و به پدر آن زن شوهر كرده و دو پسر از او به هم رسيده، و نيز طلاقش را از پدر خود گرفته به برادر مادرى خود تزويج نموده، دو پسر نيز از او به هم رسيده، بعد از طلاق او به مرد اجنبى شوهر نموده، نيز از او دو پسر به هم رسيده كه آن زن خودش به يكى از آن پسرها شوهر كرده و دختر خود را كه از شوهر سابق داشته به آن پسر ديگر تزويج نموده.
سؤال ثا [501]:
از حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) مشهور است كه فرموده: