جناب حضرت حق را دوئى نيست * * * در آن حضرت من و ما و توئى نيست
***
من و ما و تو و او را هست يك چيز * * * كه در وحدت نباشد هيچ تمييز
هر آن كس خالى از خود چون خلا شد * * * أنا الحق اندرو صوت و صدا شد
شود با وجه باقى غير هالك * * * يكى گردد سلوك و سير و سالك
حلول و اتحاد آنجا محال است * * * كه در وحدت دوئى عين ضلال است [1]
شده فارغ ز زهد خشك طامات * * * گرفته دامن پير خرابات
نشانى دادهاندت از خرابات * * * كه التوحيد اسقاط الإضافات [2]
بت و زنّار و ترسائى و ناقوس * * * اشارت شد همه بر ترك ناموس [3]
بسى ايمان بود كز [4] كفر زائد * * * نه كفر است آن كزو ايمان فزايد
[1] شرح گلشن راز: 744 و 745.
[2] شرح گلشن راز: 763.
[3] گلشن راز: 768.
[4] مصدر: كان.