وجود است يا عدم، اگر عدم باشد لازم مىآيد تركّب وجود از وجود و عدم، و ديگر [اينكه] تأثير معدوم از دو جهت- كما هو الظاهر-، و اگر وجود باشد مىگوئيم كه اين وجود يا عين وجود اوّل است، يا غير آن، اگر عين باشد لازم مىآيد تركّب شىء از شىء و نفس شىء، و اگر غير باشد نقل كلام مىكنيم در آن، پس لازم مىآيد يكى از محذورات سابقه، بلكه تحقّق كثير بلا واحد نيز بر بعض تقادير، پس غيريّت باطل است، پس متعيّن است عينيّت.
پس وجود؛ امر واحد شخصى است كه جميع انحاء تعدّد و تكثّر از آن فى نفسه مسلوب است، و تعدّد و تكثّر آن به اعتبار ظهور در مجالى ممكنات است، و اوّل ظهور آن در مظهر اوّل است و آن صادر اوّل و عقل اوّل است، چنانكه مولوى در «مثنوى» گفته: