قاضى مطلق، و در زمان غيبت امام (عليه السلام) قضا منحصر است در مجتهد و در اين صورت قاضى مطلق است بلا خلاف، پس قضاتى كه در زمان غيبت هستند قاضى بىقيدند.
سؤال تيه [415]:
شخصى طلب از كسى داشت و چون پول نداشت باغ خود را نزد او به رهن گذاشت و صيغه جارى شد، و بعد از آن مرتهن از معامله پشيمان شده بر راهن ادّعا مىكند كه يا پول را نقدا بده و يا آن باغ را نزد من بيع شرط كن، آيا او را چنين تسلّطى هست يا نه؟
جواب:
عقد رهن نسبت به راهن لازم و نسبت به مرتهن جايز است و مىتواند كه فسخ نمايد، لكن قدرت بر مطالبۀ بيع شرط ندارد، اگر حقش وعدۀ لازمهاى دارد بايد تا انقضاى وعده صبر نمايد و إلّا مىتواند كه در مطالبه تعجيل نمايد.
سؤال تيو [416]:
عمرو ادّعاى خود را با بكر مصالحه نموده به زياده بر اصل مدّعى به و مصالح به را حوالۀ بكر نموده، و بكر از كمترين؛ تمسّك بيع شرطى گرفته و حال كمترين فتوا گرفتهام كه چنان صلح باطل است، و بر اين تقدير حواله و بيع شرط چه صورت دارد؟
جواب:
حواله نيز باطل است و بايع تسلّط بر فسخ آن بيع دارد.
سؤال تيز [417]:
شخصى زوجهاى داشته و بعد از فوتش ورثه ادّعا مىكنند كه آن متعه بوده و زوجه ادّعاى عقد دوام مىنمايد، چه بايد كرد؟
جواب:
اگر ورثه ثابت كنند كه متعه است [فبها] و إلّا قول قول زن است با قسم.
سؤال تيح [418]:
شخصى در ايّام حيات پدر عاق او شده، آيا بعد از وفات پدر ورثه مىتوانند كه او را از ارث محروم نمايند [1]؟