مناف به مدينه رفت و او را در ميان كودكان ديد كه بازى مىكند و به فراست او را شناخت و اسمش را پرسيد گفت: شبيه پسر هاشم، پس مطّلب بدون اطلاع مادرش و اقوامش او را برداشته در عقب خود سوار كرده به مكّه برد، و در راه از خوف اقوام سلمى كه او را تعاقب كنند و از او بگيرند؛ به هر كس كه برمىخورد و از او احوال مىپرسيد، مىگفت كه: اين بندۀ من است و به اين سبب مشهور شد به عبد المطّلب [1]، و بعد از مطّلب رياست و بزرگى مكّه بر او قرار گرفت و او اولاد به هم رسانيد، لكن از آنها عقب مشهور و معروفى نماند مگر از چهار پسرش، ابو طالب پدر حضرت امير (عليه السلام) و عبّاس جدّ بنى عبّاس و ابو لهب و حارث، و بنى هاشم در اين زمان منحصر در اولاد اين چهار نفرند و ديگران معروف نيستند [2]، و اللّه العالم.
سؤال شسح [368]:
به وطى دبر مرد، يا زن، يا ساير حيوانات غسل واجب مىشود يا نه؟
جواب:
به وطى دبر مرد، يا زن و خنثى غسل واجب مىشود بر فاعل و مفعول، هرچند كه هيچ كدام انزال منى نكنند، و در وطى ساير حيوانات بدون إنزال أحوط؛ كردن غسل است، لكن به همان غسل نماز نكند.
سؤال شسط [369]:
نيّت نماز و روزۀ قضاء از ميّت كه به عنوان اجاره [انجام] مىشود، چه نحو بايد كرد؟ و موجر مىتواند كه به تأخير به عمل آورد، يا بايد تعجيل نمايد، و بر تقدير تأخير چه ضرر دارد؟
جواب:
نيّت را در دل به اين طريق كند كه نماز صبح- مثلا- مىگزارم، يا
[2] بدون شك يكى از فرزندان عبد المطلب عبد اللّه پدر بزرگوار پيغمبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) مىباشد كه نسلش جهان را پر كرده است، بنابراين فقط چهار نفر مشار اليهم را صاحب عقب و اولاد معرفى كردن يا بخاطر مفروغ عنه بودن ذكر نكرده است، و يا بايد از سهو القلم مؤلف شمرد.