و مطرود بن كعب خزاعى در مرثيۀ او قصيدهاى گفته، كه از آن جمله اين شعر است:
و هاشم في ضريح وسط بلقعة * * * تسفي الرياح عليه بين غزّات [1]
يعنى: هاشم در قبرى است در ميان بيابان خالى از همه چيز، كه مىوزد بر او بادها در ميان غزّهها و «غزّات» جمع غزّه است، و گويا كه هر قطعهاى از غزّه را به اسم كلّ مسمّى ساخته كه غزّات گفته، و هاشم همان است كه با عبد الشمس پدر اميّه- كه جدّ بنى اميّه است- توأم زائيده شده و پيشانى يا پشت آنها- بنابر اختلاف اقوال- با هم متّصل بوده و به شمشير آنها را از همديگر جدا ساختند، و در آن وقت پير كاهنى يا عارفى در آنجا حاضر بود، پس گفت: كه اين كار شوم است و دلالت مىكند كه هميشه ميان اين دو پسر و اولاد ايشان جنگ و شمشير باشد [2]، آخر چنان شد كه آن پير تطيّر نموده بود، و اللّه العالم.
و الحاصل: سيّد نزد اماميه كسى است كه از اولاد هاشم باشد.
و هاشم را دو پسر بود، يكى اسد نام، كه پدر فاطمه مادر حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) است و ديگر عبد المطّلب- به ضمّ الميم و تشديد الطاء المفتوحة و كسر لام- است و اسمش شيبة الحمد است، و وجه تسميه آن است كه: چون متولّد شد چند دانۀ موى سفيد بر سرش بود.
و لقبش عبد المطلب شد به جهت آنكه: در مدينۀ منوّره نزد مادرش سلمى- از بنى نجّار- بود، و بعد از فوت پدرش هاشم؛ پس عمويش مطلّب بن عبد
[2] النزاع و التخاصم: 18. عدهاى از محققين معتقدند كه: اميه (جد بنى اميه) غلام رومى بود و پسر خوانده عبد شمس، عدهاى بدون توجه وى را پسر عبد شمس معرفى كردند. مراجعه شود به: كامل بهائى: 1/ 269، بحار الانوار: 31/ 543 و 544، الزام النواصب: 179 و 180 و كتب ديگر.