و اصحاب ارثماطيقى [1] تأويل خوبى از براى اين حديث نمودهاند كه:
عدد تسعه به منزلۀ آدم است، زيرا كه آحاد را نسبت توليد و ابوّت به ساير اعداد هست، و خمسه به منزلۀ حوّاست كه مانند خودش از او به هم مىرسد، زيرا كه:
هر عددى كه در او پنج مذكور باشد مثل: «پنج» و «پانزده»، چون ضرب شود در عدد ديگر كه او نيز مشتمل باشد بر پنج مثل: «بيست و پنج» و «صد و پنج» و امثال ذلك، در حاصل ضرب آنها يقينا پنج به عينه موجود و ملفوظ خواهد شد.
و گفتهاند كه: قول حق تعالى طه[2] اشاره است به آدم و حوّا و هر يك از اين دو عدد چون از يك تا به او- به نظم طبيعى- جمع شود مجموعش مساوى عدد اسم مختصّ به او مىگردد، و مثل آنكه مجتمع از واحد تا تسعه؛ چهل و پنج مىشود كه مطابق عدد آدم است [3] و مجتمع از واحد تا خمسه پانزده مىگردد كه موافق عدد اسم حوّاست [4].
و در علم حساب مقرر است كه: چون عددى را در عددى ضرب كنند، هر يك از مضروبين را ضلع گويند و حاصل ضرب را مضلّع نامند، و در اينجا
[1] يعنى: علم حساب نظرى و شناخت خواص عددها. (فرهنگ معين: 1/ 194) توضيح: در «لغتنامه دهخدا: 2/ 70» «آرتماطيقى» ضبط كرده است.