خود مالك آن نمىدانيم، آيا مىتواند شد كه حاكم شرع آن ملك يا مال را به امينى بسپارد تا صغار بزرگ شوند و دعوى را طىّ نمايند؟ و الحال وكيل و وصى ندارند.
جواب:
هرگاه همشيره [همشيرهها] به نهج شرعى ثابت نمايد [نمايند] كه آن ملك بر ملكيت وارث پدرش باقى است و احتياطا نيز قسم بر بقاى آن خورد؛ حق خود را مىتواند گرفت بدون توقّف بر بلوغ اطفال، لكن چون اطفال به حدّ كمال رسند در آن وقت گفتگوى شرعى داشته باشند مسموع و محتاج به مرافعۀ جديده مىگردد، و اللّه العالم.
سؤال رسو [266]:
زيد و عمرو هر يك پسرى به هم رسانيدهاند، و زن عمرو پسر زيد را سه شبانه روز پى هم [1] شير داده، و زيد نيز از زن ديگر دخترى دارد و بعد از فوت عمرو زنش به شخص ديگر شوهر كرده از او پسرى به هم رسانيده، حال مىتواند پسر آن شخص دختر زيد را بگيرد يا نه؟ و هرگاه در توالى رضاع شك به هم رسد چه صورت دارد؟
جواب:
گرفتن آن دختر ضررى ندارد مطلقا، و با شكّ در تحقق شروط رضاع؛ رضاع شرعى به عمل نمىآيد.
سؤال رسن [267]:
قدرى ملك از مادر به كمترين رسيده، چون صغير بودم در ضبط پدرم بود، تا چند سال در آن تصرّف مىنمود و حال كه او فوت شده است؛ آن را تصرّف نمودم، آيا مداخل سنوات سابقه را از تركۀ پدرم مىتوانم گرفت يا نه؟
جواب:
مىتوانى، مگر آن قدرى را كه خرج تو يا خرج ملك تو نموده، يا در صورت احتياج خودش به نفقه بر خود نفقه كرده باشد.