هرگاه بيع شرط به طريق شرعى به عمل آيد و مدت منقضى گردد بدون ردّ مثل كل ثمن، هرچند به سبب عذرى باشد از موت، يا فقر، يا دورى، يا غفلت، يا منع جائر و امثال اينها، بيع ثابت و لازم مىشود؛ هرچند كه صاحب مال يا وارث او راضى نشوند و نوشته بيع لازم را ندهند.
سؤال قسد [164]:
شخصى صبيّۀ شيرخوارۀ خود را- كه والدهاش فوت شده بود- به من داد كه از براى او محافظت كنم و حال به حدّ بلوغ رسيده و عاقله و رشيده است و امتياز ميان اشياء كليّه و جزئيّه به عقل خودش مىكند و پدرش مفقود الخبر است، و بعضى مىگويند: فوت شده است، با وجود احتياج به شوهر؛ به كفو خود شوهر مىتواند كرد يا نه؟
جواب:
هرگاه دختر بالغه رشيده باشد به اين معنى كه: در امور دنيويه فهم داشته باشد، و در حساب و معامله سفيهه نباشد، و غالبا در ماليّات [1] فريب نخورد، اختيارش در تزويج با خود اوست و كسى بر او تسلّطى ندارد، نه پدر و نه غير او، هرچند كه باكره باشد، خصوصا هرگاه احتياج به تزويج داشته باشد؛ پدر و جدّ پدرى حاضر نباشند يا راضى نگردند، يا متكفّل إخراجات نفقۀ او نشوند، و استيذان از پدر يا جدّ پدرى احوط و بهتر است.
سؤال قسه [165]:
زيد زوجهاى دارد و او را مىخواهد كه به بلد ديگر نقل كند، و او تعلل مىنمايد، و مىگويد: اولاد دارم و صداق خود را مىخواهم، آيا او را مىرسد كه به اين ادّعا از آمدن سرپيچى نمايد؟
جواب:
اطاعت شوهر هرچند در رفتن به بلد ديگر باشد بر زن واجب است، و داشتن اولاد به حسب ظاهر عذر شرعى نمىشود، تا آنكه درست وجه امتناع آن زن معلوم گردد، و بر مرد واجب است كه سعى در دادن صداق زن