المثل حصّۀ غير معمورۀ خود را به همان صورتى كه قبل از تعمير بوده بگيرد و عمارت را به صورت خرابۀ اوّل رساند. و اگر مجموع آلات تعمير- از گل و سنگ و چوب و امثال آن- تماما از اصل املاك بوده؛ به همان طريق در ميان ايشان مشترك است، و در باب اجرت عمله كه زيد داده تسلّطى بر همشيره ندارد، و همچنين هيچكدام را تسلّطى بر خراب كردن آن نيست و همشيره مستحق اجرة المثل معموره است؛ بعد از عمارت در اين صورت، و اللّه العالم.
سؤال قنط [159]:
زيد نام را [كه] والدين او سنى بودهاند و خود الحال متشيّع است و با عمرو نام؛ شريك بوده، روزى با يك ديگر نزاع كرده پس زيد به اين عبارت متكلم شده كه: چه كنم كه خدائى نيست و معجزهاى ندارد و اگر خدائى مىشد و معجزهاى مىداشت به تو مىنمود، اين كلام چه صورت دارد؟
و هرگاه توبه نمايد مقبول است يا نه؟ و با او به رطوبت ملاقات مىتوان كرد يا نه؟ و دخترى نيز از براى او نكاح كردهاند و هنوز تصرّف ننموده آيا مىتوان دختر را به تصرّف او داد يا نه؟ و امورات آن شخص به نوعى است كه هميشه با مردم به رطوبت ملاقات مىنمايد.
جواب:
هرگاه متكلم مزبور ادعاى شبهه نمايد كه دربارۀ او احتمال رود مثل آنكه: نداند آن كلام بد است و موجب كفر است، و احتمال راستى [1] در شأن او رود؛ مثل آنكه: كرد، يا لر، يا نافهمى باشد دور از مردم فهميده، يا اينكه ادعا كند كه اين حرف را نزدم، يا آنكه در آن حال نفهميدم كه چه گفتم، و اين احتمال نيز دربارۀ او برود و ممكن باشد؛ مثل آنكه: تازه از خواب برخاسته باشد، يا در نهايت غيظ و غضب بوده، عذر او مسموع است و آن كلام موجب كفر و نجاست او نمىشود و دختر را مىتواند گرفت، و اگر احتمالات مذكوره دربارۀ او نرود يا