در صورتى كه مضطرّ به نفقه شود مىتواند كه از مال فرزند بر خود انفاق كند خواه از مهر و خواه از غير آن، و بر تقدير صحّة عقد؛ پدر قادر بر فسخ نيست، و بر تقدير عدم لزوم عقد؛ صبيّه بعد از بلوغ و رشد اختيار فسخ و امضاء دارد، و اللّه العالم.
سؤال قلج [133]:
شخصى زنى گرفته و بعد از سه ماه آن زن به دست شوهر [1] به قتل خطا كشته شده، و حال پدر زن ادّعاى مهر مىنمايد و زوج مىگويد كه من مشغول الذمۀ مهر او نيستم، چه بايد كرد؟
جواب:
بايد پدر اثبات اصل مهر و قدر آن را نمايد و بگيرد، و بر تقدير عجز از اثبات تسلط قسم بر زوج دارد، و اينها در صورتى [2] است كه ادّعا قبل از دخول باشد، و اگر بعد از دخول باشد قول زوج در انكار اصل مهر غير مسموع است- على الأشهر الأظهر [3]-، بلكه به مجرد دخول اشتغال ذمّه از براى او به هم مىرسد، لكن در مقدار آن خلاف است [4] و اقلّ ما يتموّل متيقّن است و زياده بر آن ثابت نيست و به اصل برائت منفى است و اثبات آن بر مدّعى است، و اگر زوج معترف به اصل مهر و قدر آن باشد لكن ادّعاى برائت ذمّه كند بايد برائت ذمّه را به بيّنۀ شرعيّه يا به اعتراف زوجه، يا ورثه او ثابت نمايد.
سؤال قلد [134]:
شخصى زنى گرفته و با پدر زن در يك محوطه بوده و آن شخص داماد را تكليف نموده [5] كه: با من در فلان سفر مرافقت كن و داماد
[3] ظاهرا مؤلف با ديدن اين فتوى در چند كتاب به نظرش رسيده كه اين قول اشهر است، و ممكن است مشهور آن باشد كه حتّى بعد از دخول هم قول زوج مقدّم باشد همانطورى كه در كشف اللثام: 2/ 92 و رياض المسائل: 2/ 148 و جواهر الكلام: 31/ 132 ادعا شده است.
[4] كشف اللثام: 2/ 92 و رياض المسائل: 2/ 148 و جواهر الكلام: 31/ 132.