و به اجاره داده و ثمار آن را فروخته، آيا عمرو مىتواند مطالبۀ حق خود را از زيد نمايد؟ يا از هر كسى كه منافع ملك او را تصرّف و تلف نموده؟
جواب:
هرگاه عمرو اجازه دهد و امضاء معاملۀ زيد نمايد حتى گرفتن وجه اجاره و ثمن را از مستأجر و مشترى رجوع بر زيد مىكند، و اگر امضاء معامله كند و گرفتن وجه را امضاء نكند رجوع بر مستأجر و مشترى مىنمايد به همان وجه، و اگر امضاء معامله نكند اصلا رجوع به اجرت المثل زمين و قيمت المثل ثمار مىتواند كرد بر هر كس كه در آن تصرّف نموده و تلف كرده، و اللّه العالم.
سؤال قكح [128]:
شخصى سه دانگ طاحونه نزد شخصى به بيع شرط گذاشته به مبلغ هفت تومان به موعدى معيّن و وعده منقضى شده و الحال همان طاحونه را بدون تقويم أمناء شرع متصرّف گشته و سه دانگ مذكور را اگر چنانچه امناء قيمت نمايند، به ده تومان مىارزد، و بعد از انقضاى مدّت؛ ثمن به او ردّ شده و نگرفته است چه حكم دارد؟
جواب:
هرگاه بيع شرط مذكور به طريق شرعى شده [1] و بايع و مشترى قصد خريدوفروش داشتهاند، چنانكه بيع [2] بىشرط را به عمل مىآورند.
سواى آنكه در اينجا شرط مىنمايند كه: هرگاه بايع ردّ كلّ مثل ثمن نمايد در ظرف مدّت معيّنۀ مضبوطه قادر بر فسخ بيع مزبور باشد و الا فلا، پس در اين صورت هرگاه وعده منقضى شود و ردّ مثل كلّ ثمن را به مشترى يا وكيل يا وارث او ننمايد؛ تسلط بر فسخ ندارد و بيع ثابت و لازم مىشود، و توقّف بر تقويم امناء و رضاى بايع و نوشتۀ او ندارد هرچند كه مبيع دو برابر ثمن قيمت داشته باشد.