responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور    جلد : 2  صفحه : 45


مروان گفت : خود را ستائيده و مدح كردى ، و در بينى خود انداختى ، هيهات اى حسن شما كجا و فخر و بزرگى ما كجا ؟ ! بخدا كه ما پادشاه و سيّد و عزيزترين بزرگان أهل جهانيم ! ما مانع عزّ شما نيستيم ولى شما كجا و عزّت و سربلندى ما ، كه هيچ فخر و مباهاتى به عزّت و فخر ما نمىرسد ! سپس اين دو بيت را سرود كه :
جانهاى پاكيزه و محترمى را آرام كرديم و شفا داديم كه عزّت آن به آيندگان رسيد ، و با غنيمت بما رجوع كرد زمانى كه بازگشت ، و با پادشاهان و ملوك ؛ قرين ما شد .
سپس مغيرة بن شعبه روى به امام كرده و گفت : من پدرت را نصيحت كردم ولى نپذيرفت و اگر نبود كراهت قطع رحم من نيز به أهل شام پيوسته بودم ، با اينكه پدرت نيك مىدانست من به تمام امور واقف و خبره‌ام ؛ غوغاى قبيلهء قيس و حلم ثقيف و بر تمام حالات قبائل فردى مجرّب بودم .
پس امام فرمود : اى مروان پندارى من از اين كلام نااستوار تو ترسيده و به ضعف و عجز افتاده‌ام ؟ آيا مرا خودستا مىخوانى با اينكه من زادهء رسول خدايم ؟ و بخود باليده‌ام حال اينكه من آقاى جوانان أهل بهشتم ؟ ! بلكه تكبّر و جاه فروشى - واى بر تو - از آن

نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور    جلد : 2  صفحه : 45
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست