نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور جلد : 2 صفحه : 13
و ما اينجا مىنشينيم تا اين مطلب برايت روشن شود . معاويه به ايشان گفت : من ترس آن دارم كه حسن در اين مناظره آنچنان قلَّاده اى به گردن شما بيندازد كه تا دم مرگ عار و ننگ آن گريبان شما را بگيرد ، بخدا قسم كه من پيوسته از ديدار او كراهت داشته و از هيبتش ترسيدهام ، و من اگر در پى او فرستم شيوهء عدل و انصاف را در حقّ او از جانب شما رعايت نمايم . عمرو عاص گفت : آيا بيم آن دارى كه باطل او بر حقّ ما و بيمارىاش بر صحّت و سلامتى ما رفعت گيرد ؟ معاويه گفت : نه ، گفت : پس همين الآن پى او بفرست . عتبه گفت : اين رأى شما را صلاح نمىدانم ، و بخدا سوگند كه همگى شما نيز قادر نخواهيد بود بيشتر و عظيمتر از آنچه با شما است با او روبرو شويد ، و او نيز بيش از آنچه دارد با شما روبرو نخواهد شد ، زيرا او از خاندانى است كه در مبارزه و جدال سرسختند . پس همگى دنبال امام حسن عليه السّلام فرستادند ، وقتى فرستاده نزد آن حضرت رسيد بدو عرض كرد : معاويه شما را فراخوانده است ، فرمود : چه كسانى نزد اويند ؟ گفت : نزد او فلانى و فلانى - و تا آخر نام يكايكشان را برد - . آن حضرت عليه السّلام فرمود : چه شده كه سقف بر سرشان نريخته و عذاب از آنجا كه
نام کتاب : الاحتجاج - ترجمه جعفری نویسنده : الطبرسي، أبو منصور جلد : 2 صفحه : 13