responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 373


عادت چنين بود كه چون سؤالى مىداشت و چيزى مىخواست به آن كس كه در كنارش بود مىگفت كه او به كسى كه در كنارش هست بگويد و همچنين تا مىرسيد بدر ايوان و هيچ گاه كسى از ميان آن دو صف حركت نمىكرد .
« زهرى گفت : ما هم رفتيم و جلو در ايوان ايستاديم . عبد الملك به كسى كه در دست راستش بود گفت : آيا مىدانيد بامداد شبى كه حسين بن على كشته شده در بيت المقدّس چه رخ داده ؟ » آن شخص از كسى كه كنارش بود همين را پرسيد و همچنين هر كس از شخص پهلوى خود تا پرسش بدر ايوان رسيد و هيچ كس چيزى ندانست و پاسخى نداد . زهرى گفت : من از اين مطلب آگاهم . يكان يكان گفتهء او را بهم گفتند تا به عبد الملك رسيد پس زهرى را نزد خود بخواست .
زهرى گفت : از ميان دو صفّ گذشتم تا به عبد الملك نزديك شدم سلامش گفتم . پرسيد كيستى ؟ گفتم : محمد بن مسلم بن عبد الله بن شهاب زهرى . مرا شناخت و گفت : در بيت المقدس فرداى شبى كه حسين بن على كشته شده چه پيش آمده است ؟
گفتم : فلان ( نام او ياد نشده ) به من خبر داد كه شبى كه روزش حسين بن على بقتل رسيد هيچ سنگى در بيت المقدس از زمين برداشته نشد مگر اين كه زير آن خونى عبيط ( الخالص الطَّرىّ ) مىبود :
عبد الملك گفت : راست گفتى همان كس كه ترا حديث كرده به من نيز حديث كرد و من و تو در اين حديث « غريب » هستيم [1] » ابو نعيم او را زير عنوان « و منهم العالم السّوىّ ابو بكر محمد بن مسلم



[1] سيوطى ظاهرا به همين قصه نظر داشته آنجا كه در تاريخ الخلفاء بعد از اين كه گفته است : و فى قتله ( اى الحسين ) قصة فيها طول لا يحتمل القلب ذكرها فانا للَّه و انا اليه راجعون و لما قتل الحسين مكثت الدنيا سبعة ايام و الشمس على الحيطان كالملاحف المعصفرة و كسفت الشمس ذلك اليوم » چنين آورده است : « و قيل : انه لم يقلب حجر ببيت المقدس يومئذ الا وجد تحته دم عبيط »

نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود    جلد : 3  صفحه : 373
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست