نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 372
گفته است : « زهرى را چيزى نيست چه من پسر عمر را ديدهام و او نديده و هم من از ابن عباس استفاده كردهام و زهرى او را درك نكرده است » و چون زهرى به مكه آمده عمرو كه در آن هنگام زمين گير بوده به ياران خود گفته است : مرا نزد او ببريد » وى را نزد زهرى بردهاند و پس از يك شب كه در آنجا مانده و مذاكرات علمى و فقهى ميان آن دو به ميان آمده است ياران و اصحابش پرسيدهاند ، « زهرى را چگونه يافتى ؟ » گفته است : « به خدا سوگند من هر گز دانشمندى همسنگ و مانند اين قرشى نديدهام » و همو نقل كرده كه عمر بن عبد العزيز گفته است : « لا اعلم احدا اعلم بسنّة ماضيه ، منه » . و به گفتهء ابن خلَّكان ، عمر بن عبد العزيز به آفاق جهان نوشته است : « عليكم بابن شهاب فانّكم لا تجدون احدا اعلم بالسّنّة الماضية منه » . ابن خلَّكان در بارهء زهرى چنين افاده كرده است : « زهرى يكى از فقيهان و محدّثان و از اعلام تابعان مدينه است . ده تن از صحابه را ديدار كرده و گروهى از ائمه از وى روايت كردهاند كه از آن جمله است : مالك بن انس و سفيان بن عيينه و سفيان ثورى » باز همو چنين آورده است : « زهرى چون در خانه مىنشست كتابهاى خود را گرد خويش مىنهاد و همه چيز دنيا را رها مىكرد و به كتابها مىپرداخت روزى زنش بوى گفت : « به خدا سوگند همانا اين كتابها از سه ضرّه ( هوو ) بر من گرانتر و سختتر مىباشد ! ! » ابن عبد ربّه در « العقد الفريد » ( - جزء پنجم صفحه 148 - قسمت احوال خلفا ذيل ترجمهء حسين بن على ( ع ) قصهاى از زهرى آورده كه به مناسبت « غرابت » آن مناسب است در اينجا ترجمه و آورده شود : « زهرى گفت : با قتيبه به قصد مصيصه بيرون رفتيم پس بر عبد الملك مروان در آمديم او در ايوانى نشسته بود و دو صف از مردم جلو ايوان بودند . عبد الملك را
نام کتاب : ادوار فقه ( فارسي ) نویسنده : شهابی، محمود جلد : 3 صفحه : 372