دوم- برابرى و عدالت
سوم- آزادى فردى و احترام به انسانيت.
اين اركان سهگانه كاملكننده يكديگراند. به اين معنى كه برابرى بدون
آزادى، و آزادى بدون برابرى وجود ندارد و حكومت مردم ممكن نيست مگر اينكه افراد آن
آزاد باشند.
اين مطالب حكايت از آن مىكند كه دموكراسى يك حكومت آرمانى است [نه
واقعى] كه مردم آن را در رؤيا مىبينند اما در عالم خارج به صورت يك نظام سياسى
تحقق نمىيابد. هر نظام سياسى كه در آن، اراده ملت منشأ قدرت دولتمردان تلقى شود،
نظام دموكراسى است. جز اينكه اراده ملت، در واقع اراده اكثريت است و در اين مساله،
پيداست كه مجال سلطه يك طبقه بر طبقه ديگر وجود دارد و اين امر اجتنابناپذير است
مگر اينكه احكام قانون مراعات شود.
دموكراسى، يا دموكراسى سياسى است و مضمون آن حكومت مردم بر مردم است،
يا مستقيما و يا توسط نمايندگانى كه از طريق انتخابات آزاد برگزيده شدهاند، و يا
دموكراسى اجتماعى است و مضمون آن روش زندگى بر اساس برابرى و آزادى عقيده و فكر
است، و يا دموكراسى اقتصادى است و مضمون آن تنظيم توليد و حفظ حقوق كارگران و تحقق
عدالت اجتماعى است. و يا دموكراسى دولتى است و مضمون آن ايجاد روابط دولتى بر اساس
سرورى و آزادى و برابرى است. اما دموكراسى كامل متحقق نمىشود مگر اينكه تمام
جوانب دموكراسى در يك نظام واحد هماهنگ جمع شده باشد.
ديمومت
فارسى/ استمرار- ديرند
فرانسه/Duree
انگليسى/Duration
لاتين/Durare
ديمومت عبارت است از زمان. اگر به زمان محدود اطلاق شود. مدت ناميده
مىشود و اگر به زمان طولانى كشدار اطلاق شود، دهر ناميده مىشود. زيرا دهر عبارت
است از نهايت هميشگى (امد الدائم) زمان يا مدت جهان.
دهر باطن زمان است و ازل و ابد توسط آن به هم مىپيوندند.
(تعريفات جرجانى) دهرى از مشتقات اين لفظ است و به كسى اطلاق مىشود
كه معتقد است جهان از ازل تا ابد وجود دارد بدون اينكه صانعى داشته باشد. جهان
چيزى نيست جز حيات اين جهانى، ما مىميريم و زنده مىشويم و فقط دهر است كه ما را
هلاك مىكند.
يكى از معانى ديمومت اين است كه به جزء معينى از زمان مطلق اطلاق
مىشود. در اين هنگام ديمومت، زمان فعل يا زمان فاصله بين دو فعل است و زمان مطلق
بر آن احاطه دارد، از نوع احاطه كل به جزء. ديمومت در فلسفه برگسون به معنى خاصى
به كار رفته است. مقصود برگسون از ديمومت زمان نفسانى يا زمان درونى است. ديمومت
به اين معنى، ديمومت محض يا ديمومت حقيقى يا ديمومت مشخص ناميده مىشود و داخل
مقوله كيفيت است نه مقوله كميت. فرق اين ديمومت با زمان اين است كه مانند زمان
طبيعى يا زمان رياضى قابل اندازهگيرى نيست و لحظات آن، بدون انقطاع تجدد مىيابد
و مستقل از مكان است و لحظات پى در پى آن، داخل در يكديگر است و يك كل واحد را به
وجود مىآورد.
پس اين ديمومت برخلاف زمان علمى يا زمان رياضى كه قابل قسمت به
واحدهاى متساوى است، يك زمان معين و مشخص است نه زمان مجرد.
دين
فارسى/ دين
فرانسه/Religion
انگليسى/Religion
لاتين/Religio
لفظ دين در لغت به معنى عادت، حال، خوى، سياست، رأى، حكم، اطاعت و
جزاست.
اين لفظ در موارد زير به كار رفته است: مالك روز دين، به هر دينى
رفتار كنى با همان دين با تو رفتار مىشود. در اصطلاح فيلسوفان قديم ما دين به يك
نهاد خداوندى اطلاق مىشود كه عاقلان را به سوى خير هدايت مىكند. فرق دين با ملت
و مذهب اين است كه شريعت از اين جهت كه مورد اطاعت است، دين خوانده مىشود و از
اين جهت كه جامعه است ملت خوانده مىشود، و از اين جهت كه مورد ارجاع است، مذهب
خوانده مىشود. گفتهاند: فرق دين و ملت و مذهب اين است كه دين منسوب به خداوند
است، ملت