مىشود. سوم ادراك وقوع نسبت بين موضوع و محمول. اين نسبت را رابطه
مىگويند و با الفاظى مثل است يا مىباشد نشان مىدهند. در زبان عربى گاهى اين
رابطه تصريح مىشود و گاهى تصريح نمىشود. اگر رابطه ذكر شده باشد، قضيه را ثلاثى
گويند و اگر ذكر نشده باشد قضيه ثنائى است. ابن سينا گويد: «محمول محكوم به است كه
يا براى شىء ديگر (موضوع) وجود دارد يا وجود ندارد و موضوع چيزى است كه بر آن حكم
مىشود كه داراى صفتى هست يا نيست. مثلا در قضيه زيد كاتب است، زيد موضوع و كاتب
محمول است» (نجات) قضيه حمليه يا مطلقه در مقابل قضيه نسبيه است. قضيه حمليه مثل
گچ سفيد است. قضيه نسبيه مثل: گچ سفيدتر از آهك است. اين قضيه را از اين جهت نسبيه
گويند كه متضمن معنى تعلق و نسبت بين دو شىء، يعنى گچ و آهك است.
بين قضيه حملى و شرطى متّصل و شرطى منفصل فرق گذاشتهاند. حملى مثل:
انسان حيوان است. شرطى متصل مثل: اگر خورشيد بتابد روز است. شرطى منفصل مثل: اين
عدد يا زوج است يا فرد. در تمام اين قضايا يك چيز مشترك است و آن اينكه معنائى
سلبا يا ايجابا به معناى ديگرى نسبت داده شده است. در قضيه حملى ايجاب عبارت است
از حكم به وجود چيزى براى چيزى ديگر و سلب عبارت است از حكم به عدم چيزى براى
چيزى. در شرطى متّصل ايجاب عبارت است از حكم به لزوم يك قضيه براى قضيه ديگر كه
قضيه اول را مقدم و دومى را تالى گويند و سلب آن عبارت است از رفع اين لزوم. در
شرطى منفصل، ايجاب عبارت است از حكم به اختلاف قضيهاى با قضيه ديگر و سلب آن به
معنى رفع اين اختلاف است. (رجوع كنيد به شرطى)
حنان
فارسى/ دل نازكى
فرانسه/Tendresse
انگليسى/Tenderness
لاتين/Teneritas ,teneritudo
حنان به معنى ميل، اشتياق، توجه، و رحمت و رقت قلب است. حنين به معنى
شوق و تمايل است و معنى اين دو لغت به هم نزديك است. حنّان يعنى دلرحم زن حنّان
يعنى زنى كه به شوهر اول خود دل بسته باشد. حنون يعنى مهربان. در اصطلاح ما حنان
يعنى توجه و دل نازكى كه فقط به عواطف انسانى اطلاق مىشود. مثلا مىگوييم: مرجع
دل نازكى، دل است، اما مرجع حساسيت، حواس و متخيله است و حساسيت فقط به خيرى كه
ملايم يا شرى كه دردناك باشد، اطلاق مىگردد.
حنان از عواطف ژرف هميشگى است، در حالى كه حساسيت، انفعال زودگذرى
است كه هر قدر هم كه قوى باشد، با زوال سبب و انگيزهاش، زايل مىشود. كسى كه
شديدا حساس و منفعل است، ضرورة دل نازك نيست. زيرا دل نازكى مستلزم توجه، صداقت،
دوستى، رحمت و مشاركت است و اين خواص از لوازم شدت انفعال نيست.
ريبو گويد: جذب تعبير فيزيولوژيكى دل نازكى است.
بنا بر اين مىتوان از دل نازكى با حركات اوليهاى تعبير كرد كه دل
نازكى توسط آنها به سوى چيزى كشانده مىشود يا چيزى را لمس مىكند و يا در آغوش
مىكشد، بنا بر اين، ارتباط نزديكى با حس لامسه دارد. دل نازكى از لحاظ نفسانى،
يكى از عواطف اوليه بسيط است.
حوار
فارسى/ گفتگو
فرانسه/Dialogue
انگليسى/Dialogue
يونانى/Dialogos
محاوره يا حوار به معنى مجادله است. خداوند فرموده است: او به دوستش
گفت و به او محاوره مىكرد» (قال له صاحبه و هو يحاوره) و نيز محاوره به معنى جواب
دادن يا بازگرداندن سخن به صاحب آن است. تحاور و تجاوب به يك معنى است. براى همين
است كه در محاوره و گفتگو دو نفر لازم است: متكلم و مخاطب و نيز بايد سخن بين اين
دو رد و بدل شود.
مقصود از گفتگو اين است كه افكار تازهاى در ذهن متكلم به وجود آيد
نه اينكه به بازنمودن افكار پيشين خود بسنده كند. در اين سؤال و جواب، توضيح معانى
و بارورى مفاهيم نهفته است كه موجب پيشرفت فكر مىشود، و اگر گفتگو و سؤال و جواب
بين دو ضد باشد، مثل ذهنى و عينى، معقول و محسوس و ميل و اضطرار، در اين صورت آن
را به جدل گويند. (رجوع كنيد به جدل).