responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 313

معنى حساسيت، به اين اعتبار، يك معنى مجازى است. اين معنى به چيزى اطلاق مى‌شود كه بعضى امكانات مادى مثلا جريان يك عمل سريع، بدان توصيف مى‌شود.

در اين مورد گفته‌اند: حساسيت ترازو، يا حساسيت تابلو نقاشى.

4- سرعت هيجان يا قوه همدلى (تعاطف) كه آن را حساسيت معنوى مى‌نامند. اگر حساسيت به طبيعت ضميمه شود، حساسيت افراطى (Hyperesthesie( ناميده مى‌شود.

اين حساسيت گاهى شدت در احساس است و گاهى وضوح و صراحت در ادراك.

اما اگر از طبيعت جدا باشد، حساسيت كند يا حساسيت ناقص (Hypoesthesie( ناميده مى‌شود.

در نظر كانت حساسيت بر دو قسم است: يكى حساسيت تجربى، يعنى حساسيتى كه ماده احساس را از خارج مى‌گيرد. ديگر حساسيت استعلائى استعلائى كه شامل دو صورت زمان و مكان است، از اين جهت كه اين دو قبلى و اولى‌اند.

حسد و غيرت‌

فارسى/ رشك‌

فرانسه/Envie ,Jalousie

انگليسى/Envy ,Jealousy

لاتين/Invidia ,Zelus

حسد به اين معنى است كه انسان، ديگران را در نعمت ببيند و زوال نعمت آنان را آرزو كند و نعمت كمترى براى آنان بخواهد. حقيقت اين حالت، شدت حزن و اندوه است در مورد خيراتى كه متعلق به مردم فاضل است.

حسد غير از غبط است زيرا غبط به اين معنى است كه انسان مثل نعمت ديگران را براى خود آرزو كند ولى آرزومند زوال نعمت ديگران نباشد. و نيز حسد غير از رقابت (منافسه) است زيرا رقابت عبارت است از اينكه انسان بخواهد به افاضل شبيه شود بدون اينكه به آنها ضرر بزند. اما حسد مستلزم ضرر زدن است. فرق حسد با غيرت اين است كه غيرت يك حالت انفعالى است كه انسان را بر آن مى‌دارد تا ديگران را از شركت در محبوب و مورد علاقه خود منع كند.

مثلا مى‌گويند: مرد به همسر خود غيرت دارد، يعنى اگر همسرش زيبائى و زينت خود را به ديگران نشان دهد، او برانگيخته مى‌شود و همسر خود را از روى آوردن به ديگران منع مى‌كند.

حسد بر دو نوع است: يكى اينكه انسان زوال نعمت ديگران را بخواهد، بدون اينكه در آرزوى تملك آن نعمت باشد، دوم اينكه آرزو كند نعمت از دست ديگران بدر رود و به او تعلق گيرد.

انگيزه حسد اين است كه كسى از تنعم ديگران ناراضى باشد و نسبت به آنان [به موجب نعمتى كه دارند] بغض بورزد و ترس از اين داشته باشد كه تمتع ديگران از خيرات، موجب سلب آن خيرات از خود او گردد و از بهره‌مند شدن خود، از خيرات، به اندازه بهره‌مندى ديگران، نااميد گردد.

انسان بر حسب فضل، زيبائى، كمال و نعمتى كه دارد، محسود ديگران واقع مى‌شود. اگر فضل و نعمت او افزايش يابد، حسودان او نيز زياد مى‌شود و اگر نعمت او كم شود، حسودانش هم كم مى‌شوند. زيرا ظهور نعمت حسد را برمى‌انگيزد و بروز نعمت، غم‌زدگى ديگران را دو چندان مى‌كند.

ابو تمام گويد: چون خداوند بخواهد فضيلت را بگستراند زبان حسود را براى آن آماده مى‌كند. (رجوع كنيد به ادب دنيا و دين تاليف ماوردى).

حصار

فارسى/ وسواس- گرفتگى‌

فرانسه/Obsession

انگليسى/Obsession

لاتين/Obsessio

حصر به معنى تنگى سينه است. مى‌گويند: [صداى‌] خواننده گرفت. يعنى در بيان مطلب ناتوان شد و نتوانست سخن بگويد و نيز حصر به معنى اقدام به پنهان كردن چيزى است و به معنى ناتوانى از انجام كار.

احصار يعنى زندان كردن و محاصره يعنى احاطه كردن و ممانعت از خروج. حصار يعنى جدائى كه انسان در آن محصور است.

حصر يعنى اثبات حكم براى آنچه گفته شده است و نفى حكم از جز آنچه گفته شده است.

قضاياى محصوره از اصطلاحات منطقيان است. حصر عقلى يعنى محدود به دو حالت نفى و اثبات كه عقل تجاوز از آن را جايز نمى‌داند. حصير يعنى زندانى و كسى كه‌

نام کتاب : فرهنگ فلسفى نویسنده : جميل صليبا- منوچهر صانعى دره بيدى    جلد : 1  صفحه : 313
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست